به نظرم خیلی بیشتر شبیه نمایش نامه خوانی بود تا تئاتر.( البته قطعا نظر من نمیتونه تخصصی باشه و فقط به عنوان یک تماشا گر عام که به این حوزه علاقه مندو پی گیر کار هارو دنبال می کنه نوشتم..).
شبیه نمایشنامه خوانی؟؟؟ به نظر من بیشتر شبیه اجرای یک داستان سه خطی (داستان کوتاه (آن اندازه کوتاه که میشه در کمتر از 30 ثانیه برای یک دوست تعریفش کرد))که این داستان را به صورت ذره ذره(اصطلاحاً با قطره چکان)به مخاطب می داد و البته متاسفانه ریتم بسیار کند
در مورد بازی ها هم به نظرم بازی روح الله حق گوی لسان خیلی بهتر از دو بازیگر دیگه این مجموعه بود حداقل بازی یک آدمی که فراموشی گرفته را تا حدودی برای بیننده تداعی می کرد
در مورد دکور هم میشه گفت دکور بدی نبود ولی استفاده از نور در نوع طراحی دکور خوب و راضی کننده بود
خانم پررنگی و MHHF عزیز، فقط بخشی از هدف تاتر داستان پردازی است ... چه سه خط باشد چه سیصد خط داستان مهم نیست در تاتر بیشتر نحوه ی اجرا و پرداخت موقعیت ها و انتقال مفاهیمی مهم است که نمایشنامه قرار است درباره آن صحبت کند...قبول دارم در این نمایش گوش دادن و تمرکز تماشاگران عامل خیلی مهم در دریافت اتفاقات است اما این نمایش در عین حال خیلی حسی است و حس ها باید دریافت شود تا داستان کلی
در مورد بازی ها همیشه نمی شود از بازیگران انتظار اوراکت و فریاد و تحرک داشت که البته یکی از جذابترین انواع بازیگری رو صحنه قلمداد می شود..بازی معتمدآریا و مقدمی بسیار سخت تر بود چون نبایستی مثل بازی حق گوی لسان بیرونی و فیزیکالتر باشد
مفهومی که این تئاتر سعی در بیانش داشت انفدر بدیهی و دم دست یود که نیازی به تمرکز و حس گرفتن نباشه...مهم پردازش اون مفهوم بود که با یه فصه ی قوی یا بازی قوی می تونست احساسات من تماشگر و به خودش جلب کنه که نکرد...
در مورد انتقال مفاهیم با خانم پررنگی موافقم و این را نیز در نیمه نقدی که نوشتم بیان کردم
در مورد گوش دادن و تمرکز نمی دونم شاید من تمرکز نداشتم و متوجه نشدم ولی شما متوجه شدید که اگر منظور تمرکز برای فهمیدن قصه و محتوی داستان است که به نظرم نیازی به تمرکز نبود با یکم دقت به دیالوگ های اندک مربوط به واقعه تونل می توان داستان را ... دیدن ادامه ›› متوجه شد
اما
در مورد حس بازیگران باز هم اگر منظور بستن چشم ها و تصور فضایی است که به نوعی با بیان کلمات سعی در تداعی آن صحنه و اتفاق دارد که من این را حس نمی دانم (باز هم نظر شخصی است و نه نظر کارشناسی)(البته حس اتفاق افتاده در تونل نیز از طرف خانم معتمد آریا به خوبی به بیننده منتقل نمیشه نمی دونم شاید من درست درکش نکردم)
در مورد اوراکت هم باید بگم که اصلاً تم داستان نباید اوراکت می داشت که تا اینجا با شما موافقم ولی در طی اجرا باید در برخی صحنه ها این اوراکت اتفاق می افتاد (باز هم به نظرم(مثلا جایی که از کانال دارن با هم حرف می زنند بسیار بد اجرا شد چون انگار با رو در رو ایستاند و با همدیگه صحبت می کنند-یا در صحنه ای روایت داستان تونل نه غمی و نه اندوهی از طرف خانم معتمد آریا به بییننده منتقل نمیشه و فقط فریاد و فریاد (برای درک بهتر اتفاق))
به هر حال باز هم به تعداد آدم های مختلف و البته فهم آن ها می توان برداشت مختلف وجود داشت از یک اثر هنری و این از محاسن آثار هنری هست
دوست خوب و فهیم MHHF عزیز...باهاتون موافقم که یک اثر می تواند تفسیر ها و واکنش های متفاوت و گاه متناقضی داشته باشد..و هر کسی به فراخور شرایط روحی و فکری و حتی طبقاتی و جنسیتی ...یک برداشت مختص به خودش از یک اثر را داشته باشه...و واقعا عنصر سلیقه هم بسیار مهمه ...و اینکه معیاری برای یک ارزشگذاری فیکس هم وجود نداره ..گاهی در خصوص یک اثر هنری یک گروه منتقد حرفه ای نظری می دهند که عده ای منتقد دیگر آنرا کاملا نفی می کنند..اما مهم جدل کردن درباره آثار است با حفظ احترام دوطرفه ... با هم از توجه تان ممنونم