نمایش بسیار زیبایی بود . به همه گروه خسته نباشید می گویم .
سوالی که در مورد متن نمایشنامه دارم این است که ایا ظاهر شدن اسب تک شاخ نشانی بر بی گناهی ایل بود ؟ در صورتی که او خودش به گناهش اعتراف می کند . و دیگر اینکه همه مردم و خصوصا ایل می دانستند که کلارا چگونه شهر را ترک کرده است پس چطور از او توقع کمک داشتند؟ چون در واقع او خاطره خوشی از شهر و مردمانش نداشت .