اون روز حس و حال عجیبی داشتم با تصمیم سختی روبرو شدم ، می خواستم باهاش آشنا شم ،یعنی باید باهاش آشنا میشدم ، باید دستش رو در دستام می فشردم ، خیلـــــــی گرم و خیلــــی صمیمی .
دستمو بردم جلو باهاش دست دادم ، دستمو برید ، چون سخت تر از اونی بود که فکرشو کنی !!!
از اونروز تا امروز هــــــــــــــــــــــــزار ساله که گذشته ولی هنوز خراش عمیق دستم خوب نشده !!!
از: خود ...