سیستم گرون هلم نمایشنامه شخصیت است و از آن نوع کارهایی که خود نقش بازی کردن در سطح های مختلف در آن برجسته می شود. هر موقعیتی قرار است بخشی از یک شخصیت را آشکار کند و همانطور که بالاخره معلوم می شود حتی مهم نیست ادعای هر شخصیت درباره "بدی" های خودش هم درست باشد چه برسد به خوبیهایش. به همین دلیل کمی عجیب است که چرا ناگهان یکی دو موضوع اجتماعی قرار است به عنوان تست شخصیت انتخاب شود. استفاده از موضوعات احساسی و فردی یا توانایی تحمل فشار یا پیدا کردن راه حل برای آزمایش کردن افراد متقاضی کار مجموعه ای را ایجاد می کنند که هم قابل قبول است، هم تماشاگر را خوب درگیر می کند و هم کار را پیش می برد، اما مثلا اگر سنجش تجربه مذهبی یا عقیده فرد درباره گرایش جنسی دیگران، که بخصوص از دید آزمایش کنندگان مخفی هم نیست و قرار هم نبوده باشد، نقش کلیدی در نتیجه گیری پایانی ندارد، چرا صحنه های مربوط به آن اینقدر طولانی است؟ کمی شعاری نشده است؟
به اجرا و صحنه و نور و بازی ها (در مجموع) می شود نمره خوبی داد. اما چرا نقش های روی دیوار یک کنسرن بین المللی بیرحمانه موفق این شکلی هستند؟ من که توجیهی پیدا نکردم! کارکرد بطری های آب و میوه ها دقیقا چه بود؟
اما این نقطه ضعفها مانع از تحسین نکات مثبت نمی شود که کاملا غلبه دارند. غیر از مطالب ذکر شده بالا باید اصل پرداختن به جنین موضوعی را تحسین کرد. ترجمه خوب و استفاده بجا از چیزهایی که تماشاگر ایرانی با آن ارتباط برقرار کند، مثل استفاده از شعر کودکانه مناسب هم نباید فراموش
... دیدن ادامه ››
شود.
یک نکته: همیشه از کار الهام پاوه نژاد لذت برده ام، نه اینکه ایرادی نداشته باشد ولی به نظرم از همه چیز مهم تر این است که او ذاتا بازیگر است.
و آخر سر هم اینکه من خوشبختانه خلاف بعضی دوستان در دوباری که به تاتر باران رفتم سر و صدا اذیتم نکرد اما ظاهرا مسئله ایست که تماشاگران از آن شکایت دارند که لازم است دوستان مسوول محبت کنند و درستش کنند. اما فضای انتظار و شکل ورود را می شود بهتر کرد (اولی را نمی دانم چطور!) بخصوص با تفکیک مسیر رفت و آمد به طبقه بالا و سالن نمایش حتی با یک طناب ساده.