حس دوگانه ام بعد از دیدن کار کمی نوشتن درباره اش را دشوار می کند. طراحی صحنه هوشمندانه و بازیهای خوب قابل انکار نیستند و نقطه های قوت کار. ظرایفی در گفت و گوها و اجرا هم وجود داشت که اثر را شایسته تقدیر می کند. دیدن تاتر را توصیه می کنم. اما حیف که همه عناصر به اندازه هم قوی نبودند.
متن نمایش اندکی طولانی بود، حداقل به اندازه پانزده بیست دقیقه اجرا. فکر می کنم (شاید کمی زیادی سنت گرایانه) اگر قرار است با حذف جملات یا حرکتهایی اتفاقی هم نیفتد، چرا نباید بی رحمانه حذفشان کرد؟ آیا لازم بود مثلا هژار جملاتی را با فواصلی هفت هشت ده بار بگوید؟ این اشکال به نظرم از آنجا می آمد که همانطور که کیارش هم ذکر کرده این تکرار صرفا قصد خنداندن داشت ( و نه مثلا ایجاد ریتم خاص).
به زبان دیگر بگویم: من و دوستم ممکن است اتفاقی یا عمدا تکیه کلامی درست کنیم و در واقع مختلف استفاده اش کنیم و بخندیم. قصد این کار تفریح و "شوخی" است و خیلی هم خوب است. اما تاتر آخرین نامه به نظر نمی آید قصد "شوخی" با موضوع خودش را داشته باشد (با خلق موقعیت کمیک اشتباه گرفته نشود). این کار مثلا در سریالهای طنز مهران مدیری هم انجام شده و هم بجاست و هم مناسب و هم درجهت هدف مهم خود یعنی خلق تیپها و کلیشه هایی که تکرار وضعیت یا کلامشان اتفاقا نکته اصلی است. من تماشاگر قهوه تلخ مدیری را با لذت فراوان به دلیلی می بینم و این کار تاتر را به دلیلی دیگر، که در آن (با کمال احترام) چنین شوخی هایی کشدار و دور از مسیر کار است.
خلاصه اش این است: تاتر موقعیتهای کمیک لازم داشت که از آن هم بهره برده بود: وضعیت رحمان و رفتار و حرف زدنش، جاخوردن های دو سرباز از کارهای فرمانده و برخورد هژار و اسماعیل با موضوع "نامزد بازی". اما شوخی های تکیه کلامی کلیشه سازش بیش از اندازه زیاد بود (شاید نیمیش) چون اندازه نگه
... دیدن ادامه ››
داشتن در هرکار شرط مهمی است.
تکرار می کنم این نقدی است برای کاری که خوب است و قرار است بهتر باشد، به اندازه کافی خوب که آدم دوست داشته باشد حتما چند کلمه ای درباره اش بنویسد.