دلم می خواست شبی
با تو در فلورانس شام می خوردم
آنجا که تندیسهای میکل آنژ
هنوز هم نان و شراب را با جهانگردان قسمت می کنند
دلم می خواست تو را
در عصر شمع دوست می داشتم
در عصر هیزم و بادبزنهای اسپانیایی
و نامه های نوشته شده با پَر
و پیراهنهای تافته ی رنگارنگ
نه در عصر دیسکو، ماشینهای فراری و شلوارهای
... دیدن ادامه ››
جین
دلم می خواست تو را در عصر دیگری می دیدم
عصری که در آن
گنجشکان، پلیکانها و پریانِ دریایی حاکم بودند
عصری که از آن نقاشان بود
از آن موسیقی دانها
عاشقان
شاعران
کودکان
و دیوانگان...
*بخشی از یک شعرِ نزار قبانی/برگردانِ یغما گلرویی*