" صدای آهسته برف " را از دست ندهید!
بعد از مدت ها نمایشی بسیار قابل تامل دیدم با موضوعی بکر و زیبا.
تمامی مظاهر زندگی از جمله لمس کردن، عشق، تولد، موسیقی و... باعث "سقوط بهمن" و در نتیجه پایان زندگی است. باوری که در ذهن مردمان نمایش جا خوش کرده است و همگی به سکوتی مرگبار تن می دهند؛ سکوتی که به دوام زندگی تهی از زندگی و مظاهر آن می انجامد.
لمس بی صداست مثل برف که بی صداست ولی لمس که نتیجه نیاز انسانی است به آمیزش و آمیزش به بارداری و بارداری به زایمانی پر درد منجر می شود که " صدا" دارد و صدا باعث شکست سکوت و ریزش " بهمن" می شود. حتی اگر مادر درد را تحمل و در سکوت و سرمای " قبر" زایمان کند، نوزاد صدا دارد؛ صدایی انسانی و معترض که نیازهایش را فریاد خواهد زد و این صدا باید خاموش شود. مصلحت اندیشان و تن دادگان به سکوت ( به ازای زندگی سرد و بی صدا) کودک را قربانی می کنند تا مادر خلقت در درد خود تحلیل رود و مرد زندگی اش در سکوت ادای نواختن ساز و زنده بودن در آورده و بهانه خطر " ریزش بهمن" امکان استقرار و استمرار سکوت و مرگ و پچ پچ را فراهم کند.