وقتی کسی می خواهد حرفهای زیادی بزند باید ابتدا با تفکر و تعقل ترتیبی برای سخنان و جملات خود مشخص و مقدمه چینی و توضیحات مورد نیاز را به ترتیب و با اولویت و در طول هم ادا کند تا در آخر کل مفهوم بیان شده و به مخاطب منتقل شود و نتیجه لازم بدست آید. حال اگر نویسنده ای که در اثر بمباران ایده و حرفهای ناگفته بخواهد کلی حرف در حوزه های مختلف بزند و این کار را با ذهنی پریشان انجام دهد و همه مطالب را بدون ترتیب، با هم و در عرض هم بیان کند آرامسایش متولد میشود. ملغمه ای از هم چیز و هیچ چیز. می توان از آن انقدر چیز فهمید که گیج شد و همچنین می توان هیچ نفهمید. مانند خوابی پریشان و در هم که گاه هیچ چیز از آن خواب با یاد نمآورید و گاه از بس همه چیز را به یاد می آورید نمی دانید در لحظه به کدام قسمتش فکر کنید. تئاتر تجربی همیشه برای بازیگرانش وسوسه ای قابل فهم و برای تماشاگران معمولی تئاتر تجربه ای تلخ و قابل درک است. تئاتر تجربی نهال نرم و نازکی است که چندین سال طول می کشد ثمر دهد، اما شیرین ترین محصول را به ثمر می رساند.
خدا قوت