دست های مادر مرهم تمام درد های من است
وقتی بی اختیار سرم را بر پایش میگذارم
او هم بی اختیار دست بر سرم میکشد
و اشک هایی که از چشمانش سرازیر میشود
حکایت از تمام نا گفته های درون سینه اش دارد
مادری که نفس هایش سنگین از هجوم بغض ها
مادری که زیر بار حجم خاطرات
خاطراتی از درد ها و رنج ها
خاطراتی از
خاطرات...
مادر است دیگر