معمولن اجرا(چه موسیقی و چه تئاتر) و فیلم هایی رو انتخاب می کنم که بعد از بیرون اومدن از سالن حس نکنم "ای کاش نمی رفتم".. این کار هم از اون قاعده مستثنی نبود... کاری بود که دیدن چندمین بارش هم حتا هنوز خوشایند بود.. نبودن اکسسوار توی صحنه یکی از خوشایند ترین موارد بود که مثل خوندن کتابش بهم اجازه داد تا خودم تصویرسازی کنم... داشتن یه گروه موسیقی که جداگانه برای این اجرا آهنگ سازی کنه یکی از نقاط قوت این اجرا بود... همیشه Soundtrack ها از مؤثرترین اجزا یک اثر هستن(از نظر من)... بازی ها انقدر نرم بودن که بتونم خیلی واقعی بدونمشون... خود نمایشنامه هم یه تلنگر بزرگی بود برای من که "همه چیز می تونه با عوض کردن پرسپکتیو من قابل تغییر باشه" و این که توی این شرایط که برقراری یه ارتباط خیلی سخت شده و انزوا بخشی از زندگیمون شده، این تغییر نگاه می تونه به راحت تر کردنش کمک کنه...
و اما در مورد نظر بقیه: متأسفم که چنین بحث هایی پیش میاد.. هر کسی یه سلیقه ای داره.. "یاد بگیریم که اگه چیزی با سلیقه مون سازگار نیست، لزوماً بد نیست"... بهتر اینه که توی گزینشمون برای دیدن دقت بیشتری به خرج بدیم، حتا اگه تیوال پیشنهاد داده باشه، به جاست تا تحقیق بیشتری بکنیم در موردش تا اگه با علایق ما سازگار نیست اصلن وقتمون رو صرفش نکنیم... نه قصد توهین دارم و نه نصیحت، ولی لطفن بی توقع در برابر اتفاق ها ظاهر بشیم.. اگه توقع نداشته باشیم که صحنه اجرا فلان مدل باشه، گروه موسیقی باشه یا نباشه، داستان به سؤال های بنیادی زندگیمون قراره پاسخ بده یا نه، فکر می کنم لذت بیشتری از زندگیمون ببریم...
مرسی از همه اعضای این نمایش... به من که خوش گذشت... راک آن گایز