نگاهی به نمایش «میدان نبرد، پیکر زن» به کارگردانی الهام یوسفی فشنگهای مشقی، اسلحههای براق
ایران تئاتر، کیارش وفایی: لزوم وجود شاخصها در زمان سبب میشود که انسان بنابر بر حس درونی و ذائقه خود نسبت به آنها واکنش نشان بدهد. کارکرد این نگاه شاید آن باشد که بتوان از این موارد بعنوان هشدار، یادآوری، تاکید و... در زندگی استفاده نمود. حال یکی از این موارد به مولفه جنگ و تبعات آن باز میگردد که به حتم تمام کشورها مسائل این کنش را درک نمودهاند. کنشی که در آن ظلم و ستم، پایمال شدن حق و عدم انعطاف از سوی سردمداران آن به وفور دیده شده است.
پیامدها و یا پدیدههایی که انسان در به وجود آوردن آنها دست داشته و دارد همیشه ذاتی دوگانه دارد که عدهای را به سوی خیر و عدهای را به سمت شر رهنمون میسازد. اصولا جایگاه انسان در جریان این مسائل آنچنان تعیین کننده نیست و بیشتر موقعیتی که آن افراد در موقعیتی قرار میگیرند مسیر را مشخص میکند. حال جوامع بشری با پیروی از الگوهای انسانی و در زمانهایی باورهای درونی زندگی خود را ادامه میدهند که تبعات آن بر اساس انتخابی که داشتهاند رقم میخورد. لذا این تصمیمها ممکن است گاهی به رویکردی موثر، باورهای انسانیت و اجتماع باز گردد و یا در زمانی در میدان نبردی رخ بدهد که همه چیز در میان شعلههای خشم و نفرت زبانه میکشد. بنابراین این شکل از مولفهها همیشه دو سویه هستند و حتی تا اندازهای خارج از عرف نیز ثمرات خود را برونریزی میکنند. در
... دیدن ادامه ››
واقع رابطه مستقیم انسان با مولفههای دو سویه که یکی از آنها جنگ نام دارد هرگز پایان پذیر نخواهد بود، زیرا حربه قدرت و نیاز انسان به آن در تمام تاریخ وجود داشته تا فتح و پیروزی به شکلی که باید برای قدرت طلبان معنا شود. البته این موضوع بیشتر از آنکه سودآور باشد در جهت شر حرکت دارد که در آن مرگ و میر، فراموش شدن فرهنگها، حذف شدن انسانیت، فرو ریختن حجاب بین کشورها نیز جزو مواردی هستند که در سبد او دیده میشود. حال بر این اساس یکی از لازمههایی که میتواند در جهت بهبود شرایط فارغ از سازمانهای حقوق بشری پیام خود را به گوش انسانهای زمین برساند مقوله هنر است که با مدیومهای متفاوتی چون تئاتر، سینما، نقاشی، موسیقی و... زنگی را به نشانه هشدار تکان میدهند که شاید آگاهی نسبی برای جلوگیری از تولد دوباره جنگ در جایی از خاک این جهان به وجود آید. نمایش «میدان نبرد، پیکر زن» با ساختاری متفاوت و با استفاده از کارکردهای دراماتیک توانسته است که شرح مسائل خود را تا اندازهای از متن اصلی فاصله بدهد و طراحیها به گونهای رقم بخورد که نسخهای قابل ارائه همراه با زاویه دیدی متفاوت باشد. حال جهان متن این اثر با به کار گرفتن ضرورتهای کنشمند و تاثیرگذار سعی کرده است بیشتر از آنکه موضوعهای خود را به شکل شعاری و نمایشی بیان کند به شکلی عمل نماید که در آن عمق فاجعه از جنگ نیز مورد توجه قرار بگیرد. در واقع جهان متن به نوعی قصد آن را دارد که با ساختاری ضدجنگ مسائلی را بیان کند که بیشتر متوجه باورهای درونی انسان است و سپس تبعات آن را در جهان پیرامون نمایش بدهد. شاید این اتفاق یکی از دلایل مهمی بوده که طراح و کارگردان این نمایش تصمیم گرفته است تا جهان متن خود را فرآورده و یا تلفیقی از دراماتورژی و اقتباس در نظر بگیرد. البته اهمیت این موضوع تنها به این ادغام ادبی منتهی نمیشود، بلکه این تاثیر در تمامی ارکان نمایش وجود دارد که از شخصیتها آغاز و سپس در سایر جزئیات صحنه جاری میشود. لذا تشخیص به کارگیری مولفه و ساختار روایت در این اثر به طور حتم تصمیم درستی بوده است که از آن طریق شخصیتها بتوانند در راستای موقعیت نمایشی که در آن قرار میگیرند برونریزی کرده و حرف خود را بزنند. بنابراین باید اشاره داشت روند صعودی تاثیرگذاری با استفاده از روایت، کنش و واکنش شخصیتها، فضاسازی و طراحی صحنه جزو عواملی بودهاند که مخاطب را ترغیب کردهاند تا اشتیاق پیدا کند که بیشتر بداند و با آگاهی بالاتری از جنگ و تبعات آن فاصله بگیرد. شرح ماجرا در جنگهای تاریخ معاصر این مزیت را دارد که انسان زمان اکنون نیز فاصله چندانی با آن روزها ندارد و میتواند با یک جستجو به تمام حقایقی که مورد نظرش است دست پیدا کند که این موضوع یکی از مزایایی بوده است که در این نمایش از آن بهره گرفته شده است. طراحی شخصیتها در این اثر با وجود لازمههای نوع ارتباط و ایجاد کنش و واکنش متقابل در لحظه شکل گرفته است که در ابتدا سبب میشود بازیگر در راستای اهمیت موضوع پیش برود و از نگاهی دیگر آنها بتوانند ریتم و ضربان صحنه را کنترل کنند تا مفهوم و هدف به مسیر دیگری نرود. جهان اثر با داشتههای خود تلاش دارد تا مخاطب را در مقام شاهد قرار بدهد تا بتواند از واکنشهای او نیز در زمانهایی از نمایش بهره گرفته و به نوعی مخاطب را همراه سازد. تبعات جنگ در این نمایش بیشتر متوجه جامعه زنان است که چه مسائل و اتفاقهایی را پشت سر گذاشته و در زمان اکنون چگونه با تاوان روزهای جنگ روزگار را طی میکنند. شخصیتهای «کیت» و «دورا» یعنی دو شخصیت این نمایش هر کدام به شکلی زخم خورده آن تبعات هستند که در نوع ارتباط آنها که در آسایشگاهی قرار گرفتهاند میتوان متوجه شد که تبعات این مقوله هولناک و خشن در ابتدا درون انسان را به آتش میکشد و سپس جهان پیرامون. در جهان این اثر بیشتر شخصیتها از بودن و نبودهای خود لب به اعتراف میگشایند و نسبت به شرایط اکنون خود اعتراض میکنند و حتی در لحظاتی با رها کردن ذهنشان سعی دارند که فضایی تازه برای خود بسازند که در آنجا حرفی از تلخیها وجود نداشته باشد. در واقع شکل گرفتن لحظات نمایش از آن جهت قابل درک است که دو شخصیت نوع برونریزی متفاوتی نسبت به یکدیگر دارند که این مسئله سبب شده است تعدد صحنهها که با رعایت درام نوری در اثر وجود دارد به خوبی بتواند اتفاقها را در ذهن مخاطب ته نشین کند. تصویرسازیها کارآمد یکی دیگر از امتیازهای این نمایش است که سبب میشود در ابتدا شخصیتها با صحنه ارتباطی بهتری برقرار کنند و سپس مخاطب بداند در این صحنه که طراحی آن بسیار به محتوا و فرم نزدیک است منتظر دیدن چه رویدادی خواهد بود و استفاده از عناصر زیباییشناسی چه تاثیری در ماندگاری دارد. در واقع جهان نمایش «میدان نبرد، پیکر زن» با بهره گرفتن از خردهپیرنگهای موجز و کاربردی توانسته است ساختاری را فراهم آورد که نه تنها بازی خوب شخصیتها، بلکه میزانسنهای قطری و هدفمند کارگردان به خوبی احساس شود که تعمد استفاده از این ترکیب به چه دلیل یا دلایلی بوده است.
لینک مطلب:
http://theater.ir/fa/121107تاریخ انتشار :دوشنبه 20 خرداد 1398