نقد اقای کوروش جاهد ؛ نویسنده،مترجم،کارگردان،فیلمساز
جنگ چهره زنانه ندارد
به یاد رمان سوتلانا آلکساندرونا الکسیویچ، نمایش شکست به کارگردانی خانم سمیرا وکیلی که در همین یک نمایش هم استعداد بالای خود در استفاده از عناصر نمایش را نشان داده است.
با ورود به سالن پوتین های سربازی چیده شده در کنار صندلی ها پیش آگاهی از تماشای یک نمایش درباره جنگ یا ضدجنگ را برایمان ایجاد میکند. در یکی از پوتین ها به یاد دوره Flower Power جنگ ویتنام و اعتراض به جنگ یگ گل سفید درون یکی از پوتین ها به چشم میخورد. صدای وهم انگیز گیتاربرقی بیش از هرچیز فضای آبزورد و پوچ انگارانه جنگ را هرچه بیشتر برایمان تداعی میکند که تقریبا تا پایان نمایش همراه ماست. تمام طول نمایش دو بازیگر زن و مرد جوان نمایش با بازی های بسیار کنترل شده صورت و استفاده بسیار دقیق و مناسب از چهره پردازی مناسب بازهم چهره شوم و تاریک و غیرانسانی و چه بسا آنگونه که بازیگر زن چندین
... دیدن ادامه ››
بار تکرار میکند فضای "جانورگونه"حاکم بر نمایش که زیر سایه هولناک جنگ قرار داشته را به سمت ما تماشاچیان پرتاب میکند. فضای ابزورد و پوچ جنگ که حضور دوبازیگر آن به یاد نمایش گودو و چه بسا پوچ تر از آن از اساس هرگونه انتظار برای بهبود وضعیت بشری Human Condition را به یاد می آورد. هویت جانورگونه ای که باوجود ضجه های کاراکتر زن هرچند دقیقه یکبار به صورت یک صدای غیرانسان گونه از نهاد کاراکتر مرد به فضای نمایش پرتاب میشود. اما هردو شخصیت نمایش با وجود حرف های انسان گرایانه و شکایت از خوی وحشی و تجاوز گر انسان مدرن، همچنان در زیر سلطه فضای مرگ اندیشانه و تاریک ناشی از اندیشه خضور جنگ قرار داشته و در حال خودویرانگری درونی هستند. کاراکتر مرد که در ابتدا به بهانه مبتذل و احمقانه "میهن پرستی" هویت شعارگونه اش را در خدمت این جنگ میهن پرستانه بیهوده میبیند اما به تدریج با شنیدن صحبت های کاراکتر زن که از خودآگاهی و ادراک رنج بشر بیش از آن دیگری برخوردار است، هویت انسانی اش را تا اندازه بیشتری بازیافته تا اینکه او هم در پایان همچون ما تماشاچیان، حرف های دردمندانه، عمیق، هوشمندانه و واقعی و به روز کاراکتر زن را که درباره بی مهری سرزمین و لگدمال شدن مفهوم آزادی به زبان می راند را با همان چهره سرد و سیاهچاله گون به گوش جان می سپارد.
آری این سرزمین با من مهربان نبود... یا چیزی شبیه به این که کاراکتر زن در انتقاد از ظلم فروخفته در زیر پوست وطن پرستی کور سیاستمداران به زبان می راند و زبان بدن او هنگام بیان همه این سخنان دردمندانه به خوبی رنج او را در جهان مردسالارانه جنگ افروز بازتاب می بخشد.
چهره های سرد و وهم انگیز هردوکاراکتر زن و مرد که در زیر سایه سیاه جنگ افروزی سیاستمداران ویژگی انسانی شان را تا اتدازه زیادی از دست داده همچون مویرگ های بیرون زده روی شقیقه و صورت هایشان به عمق اندیشه ما در ذهن هایمان نفوذ به شدت تاثیرگذارش را به نمایش میگذارد.
در آخر اینکه زن و مرد نمایش که بنا به روایات عهد قدیم در ابتدا در جهان بالا قراردارند، با آغاز نمایش گویی از آن جهان بالا رانده شده و مانند آدم و حوا به روی زمین خاکی و مقابل تماشاچیان پرتاب میشوند تا نمایش مقابل ما توسط این زن و مرد از بهشت رانده شده آغاز شود. جاییکه زیر پاهایشان برروی زمین خاکی، مستطیل های تودرتو به نشانه جهان مردسالار توسط دایره بزرگ به نشانه زنانگی احاطه شده که به تفاوت جهان بینی زنانه و مردانه و تضادشان در زمین خاکی تاکید میکند. هردو کاراکتر زن و مرد در تمام نمایش به شیوه اندیشه مدرن به گونه ای "تمرکززدا" در گوشه های مختلف صحنه از تمرکزگرایی تاریخی ما به روی کلیشه های "جنسیتی" آشنایی زدایی میکنند.
کورش جاهد
آبان ۱۴۰۰