آیا دمادم با ترس مرگ زندگی را تجربه کردهاید؟ تجربه بازی در این نمایش برای من/بازیگر/بازیساز تجربهای بس پیچیده است از آن جهت که نمیدانم کاراکتری که ساختهام، این مرد مرموز بیمار که عمیقأ درگیر دردهای روانتنی پیچیده است، در کدام لحظه زندگی میکند و در کدام لحظه میمیرد، تسلسل پی در پی مرگ و زندگی گاهی فرصت نفس کشیدن برای کاراکتر باقی نمیگذارد و این چالشی بس بزرگ در پیش پای بازیگر است، جنگی از متن اجرا و در اجرا تا پایان زندگی نقش. زندگی در زندگی، بازی در بازی، دنیا در دنیا و این جریان همچنان ادامه دارد و ما همیشه درگیر و غافل از لایههای روانی/روانشناختی خودمان و آدمهای اطرافمان هستیم. نمایش/تمرین/اجرای ژنرال مجهول سرشار از این نشانههای مورد غفلت واقع شده است که در مجموع دنیایی پیچیده از زندگی بسیار پیچیده یک زوج را به نمایش گذاشته است. تماشاگر در این نمایش/تمرین/اجرا درگیر دنیایی مجهول است با ژنرالی مجهولتر، شاید این ژنرال من یا او باشم که دائما در حال آزار/زخم خوردن هستیم، شما اینجا میتوانید انتخاب کنید که کدام زندگی را ببینید و یا تجربه کنید. و اما این بار باید از مخاطب پرسید که چقدر پس از تماشای اجرا آغاز به فکر کردن میکند نه در طول اجرا...
هر لحظه ممکن است آغاز یک پایان باشد...