الیزابت باید محکوم شود، چرا که کاردینال میگوید: «ادامۀ این دادگاه به نفع هیچکس نیست»!
در مجارستان همیشه ادامۀ دادگاههایی که به نفعِ «هیچکسان» نیست، با حکم مرگ پایان مییابد! الیزابت اما حکم مرگش امضا نمیشود چراکه اگر خونِ سلطنتیِ جاری در رگهایش، سوخته شود، مردم درمییابند شاه را هم میتوان محکوم کرد و سوزاند! (کاردینال).
در مجارستان، حُکام همیشه بر «فراموشی مردمشان» مطمئن هستند، میدانند که هرچه پیش آید، این مردم فراموش میکنند! پس الیزابت را محکوم به ماندن در یکی از اتاقهای قصرش میکنند، تا حصرش باعثِ پاک شدنِ نامش از ذهن فراموشکنندگان شود!
متاسفانه مجارستانِ حسام منظور، هیچ شباهتی به اوضاع کنونی اینجا ندارد!!! در مجارستانِ حسام منظور، افراطیگریِ کسانی چون پدر آندریاس، چنان حکمرانی میکند که حتی ذهنِ تحلیلگر و قلبِ رئوفِ پدر سیلواسی هم نمیتواند به نفعِ منافع مجارستان کاری از پیش برد و آن را از طوفان پیش رو نجات دهد!!! در مجارستانِ حسام منظور، حکام، خود قانون وضع میکنند و خود به قول حافظ «چون به خلوت میروند آن کار دیگر میکنند»! (کاردینالِ سیگاریِ کلیسا).
برقراری ارتباط با مجارستانِ حسام منظور برای مخاطب ایرانی بسیار دشوار است! زیرا این مخاطب تا به حال نه چنین دیده و نه خواهد دید!
چنین نمایشی، برای مخاطبانی که تاریخ را از بَر هستند، جز خستگیِ صندلیهای تنگِ پردیس شهرزاد چیزی ندارد!!! کاش حسام منظور، الیزابت باتوری
... دیدن ادامه ››
را برای مجاریهای تاریخ نخوانده اجرا میکرد!
با دیدن الیزابت باتوری، بیش از پیش، دلم به حالِ مجاریها و مجارستانی که «همواره آبستن حوادث است» سوخت!!!
حیف!!!
پینوشت: حسام منظور تو فقط بنویس، کارگردانی کن و بازیگری! اگر اینجا نه، اما مجارستان به تو و امثال تو نیازمنده!
عجب بازیگرانی