_ میخانه اگر ساقی صاحب نظری داشت/میخواری و مستی ره و رسم گری داشت
نمایش سقراط خیلی متفاوت بود با آن چیزی که در ذهن داشتم. خوانده بودم و می شناختم. چیزی که انتظار داشتم ببینم چیزی بود در حد و حدود شکوه یونان باستان. فکر می کردم قرار است یک بازی دیالکتیکی سقراطی ببینم. هر لحظه انگشت به دهان باشم از این همه فراست و جسارت و بعد در یک موقعیت دراماتیک برای قهرمان تاریخ فلسفه اشک بریزم و بر جهل و نادانی ای که بزرگی را نمی شناسد. اما مساحباتم اشتباه در آمد. سقراط نمایش آدمی لاابالی، تنبل و بیهوده گذرانی بود که بی مهابا خانواده اش را قربانی می کرد برای رسیدن به چیزی که رویایش را در سر (آنهم به شکل متوهمانه ، مثله اینکه چیزی مصرف کرده باشد، و نه به صورت عقلانی) می پروراند وبه حدی در این قضیه اقراق شده بود که کلام "خودت را بشناس" سقراطی چیزی شده بود بین حماقت و شوخی. سقراط نمایشی بود که اگر به صورت پانتومیم و موسیقی اجرا میشد. احتمالا کار خوبی از آب در می آمد همانطوری که خارجی هایی که به تماشای آن آمده بودند و زبان فارسی نمی دانستند به نظر می آمد از اجرا راضی بوده اند. فکر می کنم اگر به این شکل بود حداقل بازی خوب کسی مثل فرهادآئیش هم به واسطه ی دیالوگ های بد و نامناسب ضایع نمیشد. در این نمایش سعی شده بود که شیوه ی روایتی متفاوتی را با آنچه تا به حال در مورد ماجرای سقراط و به دادگاه کشیده شدن و بعد محکوم شدنش در پیش بگیرد و یک نگاه روشن تر و نزدیک تری هم به زندگی خصوصی سقراط بیندازد. ( که البته برایم گنگ است قصد نویسنده و کارگردان ) و همچنین کارگردان با تلفیق عجیبی از موسیقی ها ( هیپ هاپ. اپرا و پاپ) و حرکات و رقص های نمایشی، نمادپردازی ظاهری شخصیت های نمایشنامه، شوخی های جنسی و افاضات سیاسی زور خودش را زده بود که یک کاری ارائه بدهد که هیچ کس ناراضی از در نرود بیرون نه اهل فلسفه نه مردم عادی . خواسته بود توی دل همه بنشیند. ولی خنده و طنزش بیشتر کمدی های سبک از آب در آمده بود تا حدی که آموزه
... دیدن ادامه ››
های اصلی سقراطی نیز تبدیل به جواب دادن یک آدم مستأصل زبان دراز و لوده ای میشد که اصلا شباهتی به قهرمان ها ندارد. از طرف دیگر به نظر می رسید همه بار تراژیک داستان بر دوش تئودوته (روسپی آتنی) و مسآلۀ جهان فمینیسم و جنگ همیشگی دموکراسی داشتن یا نداشتن بود. اصلا سقراط چرا باید مجازات میشد؟! برای اینکه شبیه به بابابزرگ های باتجربه ای بود که دیگر مال دینا برایشان ارزشی ندارد و دیگران را به عبرت گرفتن تشویق می کنند یا به این دلیل که شبیه به مردهای پرگوی الافی بود که وقتشان را در کوچه و خیابان و با دوستانشان می گذرانند و همسرشان به تنهایی بار زندگی را به دوش می کشند؟! آیا این قرار است چیزی باشد که از سقراط بودن در ذهنمان بماند و در خاطرمان بنشیند؟
با نوآوری در روایت مخالف نیستم. با امروزی کردن و نشاندن دو تمدن جدید و قدیم در کناریکدیگر نیز؛ اما شکوه دیرین را از دست دادن برای گرفتن چیزی ارزشمندتر و قیمتی تر. نه خراب کردن و به سخره گرفتن یک قهرمان. قرار است مثلا ببیننده بعد از تماشای این اثر با خودش بگوید پس این بوده داستان سقراط و یارانش. این بوده حکایت جایی که از آن فلسفه جان گرفته و شده این چیزی که امروز ما داریم. ایدۀ عامی و سنتی بودن سقراط خوب بود. که با لباس و شکل و ظاهر یونان باستان هم تطابق داشت و در جامه ای متفاوت با سایرین نشاندن او نیز به نظرم جالب بود. اینکه شاگردانش و بزرگان شهر نیز در هیأت روشنفکران امروزی با کت و شلوار و کراوات به نمایش در آمده بودند هم تا اندازه ای جالب بود. اما تکیه و تأکید روی این قضیه که شاگردانی اغلب نجیب زاده داشت که بیشتر به شکل آنارشیستی مخالف خلف خود بودند و به این وسیله دور سقراط گردآمده بودند و همین طور شوخی ها و مزاح های بی مورد که به روند داستان اصلی کمکی نمی کرد. تا حد زیادی این نمایش را خراب کرده بود. در واقع اگر خوش بینانه به همۀ آنچه روی پرده بود نگاه کنیم. دکور کتابخانه و موسیقی و شروع و پایان نمایش و همچنین انتخاب فرهاد آئیش در نقش سقراط نقطۀ مثبت اثر بودند. و نمایشنامۀ کار نشده و تا اندازه ای غیرعلمی، صحنه های زائد و اضافی ( مثلا اگر این فیلم سینمایی بود حتما تدوینگر حرفه ای صحنۀ باغچۀ خانه تئودوته را به کلی پاک میکرد) دیالوگ های کار نشده که اثری در معرفی سقراط به عنوان یک فیلسوف اخلاقی نداشتند همین طور استفاده نکردن به جا از سخنان واقعی سقراط، ضعف های غیرقابل چشم پوشی ای بودند که به کلیت اثر لطمه زدند.
در نهایت اینکه به بررسی این اثر پرداختم و اینگونه از آن ایراد می گیرم به این دلیل نیست که فقط کار بدی است و چیز موفقی در اجرا در نیامده. علت این است که فکر می کنم کسی که سراغ ساخت یک اثرتاریخی میرود باید کمی مسئولانه تر و با فکر تر به ماجرا نگاه کند. نصف بیشتر توجه ای که به این اثر شد به خاطر موضوع حساسی بود که انتخاب کرده ...شخص علاقه مند و ناآگاه نسبت به تاریخ فلسفه می خواهد بداند سقراط چگونه کسی بود و جوابی که مخاطب می گیرد اصلا قانع کننده نیست برای شروع یک تفکر. شاید سرگرم کننده باشد اما آیا باعث می شود کسی از حضار بعد از تئاتر با خودش فکر کند که شاید بهتر است بروم و سقراط را بهتر بشناسم یا اینکه بروم و ببینم شاگردانش بعد از او چه کردند؟ نخیر! فکر نمی کنم. مخاطب می رود خانه می نشیند و می گوید خوب بود موزیک و رقص و آئیش داشت و حرفهای سیاسی خفن و ما کلی دست زدیم.