«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواریاست برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفتوگو درباره زمینههای علاقهمندی مشترک، خبررسانی برنامههای جالب به همدیگر و پیشنهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال
به سیستم وارد شوید
روزگاریست شیطان فریاد می زند :
آدم پیدا کنید ... سجده خواهم کرد ...!
MK
چه راحت بدون من خوابت برد
حرف دلت را باور کنم یا چشمانت را ؟؟
کاش برای لحظه ای صدای بی صدای قلبم که
از درد قهرت بی صدا می تپد به سینه ام را می شنیدی
حس می کنم به یک باره ای می ایستد
آن لحظه که ایستد،گویا پای کوبی خواهی کرد
بزن،بزن محکم من از دل خاک شنیدن صدای پاهایت را هم دوست دارم ..
MK
رحمی نکند چشم خوش تو
بر نوحه و این چشم تر من
"مولانا"
لباس چرم سیات
خودت آروم تو نگاهت حرف زیاد
زمان برگرده بیاد
می بوسمت دوباره
من یه جایی لب دیوار
تو شهر تا همیشه بوی ما رو میده
بیرونمون نمی کنه چون توی ما رو دیده
جای ما نیست توی قاب و شیشه
این همه داستان عجیب قبل ما بوده
پَ لابد میشه
پَ لابد میشه
پس لابد میشه
MK
ترس من از فاصله هاست..
فاصله ای که یاد و خاطرات و سرد وتنها میکنه..
ترس من از گرفتن دست های پر مهرت بعد از این درده دوریه ..
آره من میترسم به اندازه تک تک ثانیه های بدون تو بودن ..
می ترسم از لحظه دیدار که چه ها خواهد شد ..
من در تاریکی شب های سرد در کنار بانگ اذان های های تنهایی ام را بر سر خدا فریاد کشیدم ..
ترس من از سردیه نگاه توست ..
تو ..
واژه ای هستی که من ماه ها لحظه لحظه دنبال چشمان تو گشتم ..
تو ..
تو همه هستی من هستی
دوستت دارم
تنهام نذار
حتی اگر دست هایت سرد بود و نگاهت سوی دگر ..
MK
می خواهم اعترافی بکنم
که
آری من خیانت کردم
با خیال تو در تنهایی خویش ..
MK
با تو زیر بارانم
چتر برای چه ؟؟
خیال که خیس نمی شود ..
MK
قصه زندگی من با لبخندی بر لب
نگاهی آشفته به پنجره اتاقم
سکوتی لبالب از تکرار لحظه ها
خواهشی از باید و نباید هاااا
MK