وزن روح انسان کامل برای زمین سنگینه
وقتی به سر حد و نهایت عشق برسی
نه خودش تحمل این قفس رو داره
.
(و نفس تنگی میکنه و بی قرار از کالبد
به
... دیدن ادامه ››
در و دیوار میکوبه ) و نه حتا بهترین رفیق
طاقت این حدد از جنون رو میاره
و به خیالی میخواد نجاتش بده
از عاشقیتی که به زوال کشوندتش
غافل از این که نهایت و رشد و کمال
برای اون عشقیه ک به نهایت نمیرسه
مگر به ازادی خودی از بودن
می دونی این ک اخرش خودشو بکشه
اتفاقا بهترین نقطهء پایان بود براش
هغ هغ باریدم اما ارضای ذهن بود
تمام خستکی ها تمام درد و رنجی ک
میبریم و مجبوریم باز ادامه بدیم
چون به هزاران دلیل خودمون
نمی تونیم تمومش کنیم ولی وقتی .
اونی که باهاش همذات پنداری کردی
.
و داره به جای تو این چنین جنونشو بروز می ده و
دردتو فریاد می زنه که میخوای بری تمام
وجودشو غرق بوسه کنی و اغوش بشی برای
فشردن هستی ش ... حالا به دست خودش
نقطهء اتمام میذاره تهه همهء ترس ها
و شکنجه های زندگی و انتقام میگیره ...
.
انگار همیشه منتظر بودم و از تمام
کارهای هنری توقع داشتم تا چنین
جنونی رو نشونم بدن دنبال سرنخ
این دیوانگی که مست کنه تمام
روحت رو از وجودت از چشمات
بیرون بریزه مث شراب چل ساله ...
•