"لباسی تن می سی سی پی نیست"
می سی سی پی تئاتر خوبی بود اگر؛ بازی های زیبای بازیگران و دکور های سنگین آن در راستای داستانی زیبا و شیوا قرار داشت و تکه های مختلف پازل در کنار هم قرار میگرفت و تصویری زیبا برای مخاطب در آخر خلق میکرد نه اینکه هر کدام از تصاویر خلق شده در همان لحظه و مکان زیبا و تاثیر گذار باشد ولی در کنار پازل کلی و تصویر(صحنه) قبلی هیچ معنای زیبای آنچنانی که به تنهایی داشت را نداشته باشد،زیبا تر بود اگر قسمت های خنده دار آن تا سر حدات لودگی نمیرسید که متاسفانه رسید و بدجور هم در آنجا جولان داد مثل توجه کارگردان به آناستازیا که بیش از حد تکرار میشد و تماشاچی را کلافه میکرد.
تئاتر خوبی بود اگر کارگردان در قید و بند خودنمایی از لحاظ نمایش توانایی خود در خلق تصاویر زیبا نمیشد چون کاملا از متن و هدف داستان و غایت نهایی تئاتر دور شده بود برای مثال صحنه هواپیما که نه تنها طولانی و کلافه کننده بود بلکه به هیچ عنوان صدای بازیگران با وجود پنکه های بزرگ پر سر و صدا قابل شنیدن نبود این در حالی بود که ما در ردیف ده نشسته بودیم و فاصله آنچنانی با صحنه نداشتیم.در تبلیغات این تئاتر آمده بود که ادای دینی به سینمای کلاسیک است ولی برای مثال شخصیت لئون و وجود آن چگونه این ادای دین را به این فیلم زیبا توجیه میکند؟ تازه اگر آن را توهین تلقی نکنیم!؟بیایید واقع بین باشیم اگر با تئاتری در کل حال نکردیم و لذّت کافی و وافی را از عمق داستان آن نبردیم خود را گول نزنیم و خود را به جریان سطحی بینی تئاتر ندهیم تاکید میکنم لذت عمقی یعنی از محتوا و درون مایه ای که تئاتر دارد نه آن زرق و برق ظاهری که شاید در وهله اول انسان را تسخیر میکند، بله این تئاتر از لحاظ ظاهر بسیار غنی و زیبا
... دیدن ادامه ››
بود اما آیا محتوا و معنا و عمق آن نیز این چنین غنی بود یا در پس ظاهر زیبای خود ناپدید و فراموش شده بود؟!
شاید کارگردان به دنبال بیان خیلی چیزها در این داستان بوده ولی به جرأت میگویم که واقعاً شکست خورده بود و در ظاهر سازی های خود چنان غرق شده بود که آن مهم را از دست داده بود آن چنان شخصیت سازی و نوع معرفی آنها در خلال داستان ضعیف است که به راحتی میتوانی داستان را بدون آنها هم متصور شوی مانند نقش سجاد افشاریان و...
در آخر هم باید به زمان بسیار طولانی تئاتر که تماشاچی را تا خود جنون میکشد اشاره کنم که به هیچ وجه قابل درک نیست و البته هزینه بالای بلیط که با دیدن آن دکور و ترکاندن همه چیز در آخر کمی قابل توجیه است امّا چرا از جیب تماشاچی نگون بخت!!
بیایید با هم رو راست باشیم و بگوییم که لباسی تن پادشاه نیست همین.
حسن اندرزگو