در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال داود رضایی فرد | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 20:08:21
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
نگاهی به تاتر یافت آباد
کارگردان : سید محمد مساوات
زیست کردن بدون نگاه به دیگری
داود رضایی فرد
امروزه تکنولوژی بسیار در زندگی ما تاثیر فراوان گذاشته است به طوری که کلیه ارتباطات زندگی ما بدون اینترنت و.... بدون معنی هست.
در فیلم بردمن وقتی قهرمان داستان به دخترش گفت من دیگر محبوبیت خود را از دست داده ام و زندگی برایم معنایی ندارد دخترش با عصبانیت گفت برای این که تو مرده ای بیش نیستی نه فیس بوک داری ، نه توئیتر و نه چیزهای دیگر...
بعد از این دیالوگ و در صحنه ای از فیلم وقتی قهرمان داستان لخت در خیابان قدم میزد و مردم او را میدیدند و فیلم اندام برهنه او در کمتر از یک ربع پنجاه هزار تماشاگر در یوتیوب داشت و در همان لحظه دختر قهرمان فیلم به پدرش گفت این یعنی قدرت ، محبوبیت و...
امروزه مناسبات اجتماعی و زیست کردن ... دیدن ادامه ›› در دنیای امروز وابسته به همین تکنولوژی می باشد ، تکنولوژی که حتی بدون این که با حرکات دست و چشم بخواهی دیگران متوجه بشنوند منظورت را برسانی در کمتر از کسری از زمان به راحتی هدف خودت را میرسانی و به هدف نزدیک میشویم .
تاتر یافت آباد دقیقا نشان دادن همان زیست کردن در دنیای امروزه تکنولوژیک می باشد که تمام زندگی را به حاشیه رانده است .
دنیایی که نشان میدهد قدرت در لایک و عکس های سلفی می باشد و به راحتی اصل زندگی به حاشیه رانده شده است ، زندگی که هپروتی بودن و لودگی جایگاه عظیمی را به خود زندگی داده و خود اصل زندگی بر مبنای همین زیست کردن به روش کول بودن شده است .
این نوع زندگی تا به آنجا پیش میرود که دیگری در نگاه تو محو میشود و چیزی جز نابودی انسانها و زندگی برایمان باقی نمی ماند و طبعاً جامعه ای که بخشی از کارکردها و کنش آن چنین زیانبار باشد امکان چندانی برای زندگی پیدا نخواهد شد .
از لحاظ بنده نمایش کاملا باورپذیر هست و زندگی انسانهایی را در صحنه تاتر نشان میدهید که برای زیست کردن خود و فرار از منطق زندگی دچار بی منطقی شده اند و این عدم فقدان ابژه تا جایی پیش میرود که سوبژه تمام کنش خود را ازدست میدهد و شاید پر بیراه نگفته باشیم که لویناس عصر جدید را عصر عدم اخلاق میداند و سوبژه به ظاهر فکر میکند دچار نوعی اخلاق شده است در حالی که فاقد اخلاق می باشد.
نویسنده به خوبی در مورد اتفاقی که در حال افتادن هست دست به قلم برده است که به صورت ذیل می باشد :
اول : عدم فکر در زندگی روزمره
دوم : نادیده گرفتن دیگری در اطراف
سوم :تحت سلطه محیط همه چیز به نابودی کشیده شده
یافت آباد همان نقطه عطفی هست که نشان میدهد که چگونه با فلاکت گذران زندگی میکنیم ، با قرار گرفتن در محیط پیرامون خود و عدم روشنگری ، عدم نگاه به متن و رانده شدن به حاشیه که این رانده شدن باعث مرگ و فلاکت دیگران میشود در واقع، بسیارى از مشکلات در عصر مدرن از این مسئله ناشى مى شود، سودگرایى، ابزارگرایى، مصرف گرایی دیوانه وار ، عدم تفکر در زنان و مردان ، سلطه بر زمین و غیره همه از فقدان امر متعالى ناشى مى شود. هنوز اندیشه نمى کنیم و هنوز هم نمى اندیشیم گرچه وضعیت جهان و دنیاوهمین شده و وضع بشر امروز چنان شده که مى خواهد حتى گریز از تفکر را انکار کند غافل از این که این فقط مربوط به تفکر محاسبه سود و منفعت است که مدام احتمالات اقتصادى و مادى را محاسبه مى کند و از تفکر معنوى بیشتر و پیش تر غافل میشه و چنین غفلتى عواقب وحشت باری براى جهان به ارمغان می آورد .
نگاه کارگردان به تاتر دقیقا یک نگاه متفکرانه بود و استفاده از المانهای حاکم در صحنه به خوبی به کمک ارتباط با تماشاچی آمده بود فضایی به شدت تنگ برای اجرای نمایش که نشان از نوع محدود بودن فضای ارتباطی ما در زندگی می باشد فضایی که خود به نوعی یک ترس ارتباط با دیگری در دل خود دارد .
کارگردان یک نکته را بسیار زیبا به اجرا گذاشته تباهی و فروپاشی و روایتی که پلشتی و پوچی را برای تماشاچی به صحنه برده است که مادیات سرنوشت همه را دچار بی اخلاقی کرده است. در مجموع باید گفت کارگردان با استفاده از المانهای خوب استیصال و پلشتی ها را خوب نشان داده و تمام تلاش خود را با نشان دادن لج بازی های بازیگران و گرفتن انتقام به خوبی بیان نموده است.
آنچه که در پس این نمایش و روابط آدم‌ها و دغدغه‌هایشان، در پس زندگی مخفی که خیلی زود بیان میشود آشفتگی‌های آنان می باشد که با یک ریتم خوبی اجرا میگردد و معنایی و انتقادی اثر بدل می‌شود تنزل وراحت محو شدن فلسفه زندگی در زندگی روزمره می باشد . یک نوع نهیلیسم و پوچی که در نمایش یافت اباد به شکل نمادین از حیث ساختار و منظر جامعه‌شناختی و عناصر اجتماعی‌اش می‌توان در لایه‌های درونی این نمایش توجه کرد .
یک‌نوع کرختی و منگ بودن که با استفاده از کاناپه به خوبی نشان داده است که نشانه‌ آن را می‌توان در یک بازنمایی دوقطبی که به راحتی قابل تغییر می باشد درک کرد.
این دو قطبی بودن را میتوان در تمام صحنه های نمایش به تماشا نشست در پیچیدگی روابط در لحظات ، نگرش ، رفتار و... که این نمایش برای من جمله معروف ویلیام فاکنر می باشد :
زندگی به من آموخت که هیچ چیز از هیچ کس بعید نیست .
کیان و زهرا سوهانی این را خواندند
علی عبدالرحیم این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید