«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواریاست برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفتوگو درباره زمینههای علاقهمندی مشترک، خبررسانی برنامههای جالب به همدیگر و پیشنهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال
به سیستم وارد شوید
برای اوّلین بار در عمرم به ساعت نگاه کردم که کی نمایش تمام می شود...
این نمایش داستان خانواده ای را روایت می کند که درحال عبور از بحران مرگ پسر جوانشان هستند و در نهایت از غم بیرون آمده و به آینده امیدوار می شوند. دیالوگ های سطحی و روزمره، شخصیت پردازی ساده و بدون پیچیدگی به همراه کندی پیشروی داستان از دلایل کسالت آور بودن این نمایش به شمار می روند. داستان هیچ چالشی را مطرح نمی کند تا مخاطب را مشتاق دنبال کردن داستان کند. حتی اندک جذابیتی که ممکن است با آشکار شدن نقش غیر عمد پدر در کشته شدن فرزند برای مخاطب ایجاد شود، ناشیانه رها می شود. شخصیت پردازی بسیار ساده بود و نقش ها درخور توانائی های سه بازیگر قوی این نمایش نبودند. چینش یکسان صحنه ها (گفتگوی دو یا سه شخصیت که با تک گویی یکی از شخصیت ها خاتمه می یابد) پرده های این نمایش را قابل پبش بینی و پر تکرار کرده بود. این نمایش می توانست در زمان کوتاه تری حرف خود را بیان کند. بازی خانم افشار و آقای قبادی به همراه اندک طنزِ کلامیِ شخصیت "سیامک" تنها نقاط قوت این نمایش بودند.
در مجموع باید گفت چنانچه این نمایش را ندیده اید هیچ از دست نخواهید داد