برگرفته از زندگی، احوالات و شعر و شاعری سعدی به روایت پری صابری
با دو بیت:
بنی آدم اعضای یک پیکرند که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی به درد آورد روزگار دگر عضوها را نماند قرار
آغاز میشود که زینتبخش سر در سازمان ملل نیز میباشد و همین گویای قابل درک بودن زبان سعدی برای همه ملل جهان است که از خلقت و یکی بودن گوهر وجود ابنای بشر میگوید.
سپس راوی برای مردم از اتفاقات زمان سعدی میگوید که چه ها بر او گذشته؟!
از زبان وی میشنویم گر چه سعدی به ظاهر آرام گرفته ولی صدایش از میان کلیات و بوستان و گلستان شنیده میشود. که تنها صداست که میماند.
از میان حمله مغولان و فرار مردم سعدی خود ظاهر میشود و روایتگر داستان زندگیاش میگردد.
از دیدار با انیسی که عشق زندگیاش میشود در باغ بهشت میگوید، از نهیبی که به مادرش در جوانی زده و ابراز پشیمانی کرده میگوید، از درد یتیمی پس از مرگ پدر فغان میکند و اشک میریزد، از جور پادشاهان زمانهاش به مردم درمانده حکایت میکند.
از دیدارش با عرفای بزرگ میگوید و در آخر نیز در سماع عارفانه با آنان رهسپار آسمان عشق میگردد