«داشتن صفات خوب چندان مهم نیست. مهم این است که پادشاه فن تظاهر به داشتن این صفات را خوب بلد باشد. حتی از این هم فراتر میروم و میگویم که اگر او حقیقتاً دارای صفات نیک باشد و به آنها عمل کند به ضررش تمام خواهد شد در حالی که تظاهر به داشتن این گونه صفات نیک برایش سودآور است.» این بخشی از متن کتاب «شهریار»؛ مهمترین اثر ماکیاولی (۱۵۲۷-۱۴۶۹) فیلسوف سیاسی ایتالیایی است.
اما در انگلستان و درست در همین زمان تئوری سیاسی ماکیاولی در قالب نمایشنامه ریچارد سوم شکسپیر شکل گرفت. ریچارد سوم داستان تراژیک به قدرت رسیدن و سقوط یک پادشاه ظالم و خونخوار است. به روایت شکسپیر وی مردی بدقیافه، گوژپشت، حیلهگر و خشن و برادرکُش بوده است که برای رسیدن به قدرت از هیچ نیرنگی فروگذار نبوده است. دقیقاً نمایشنامه ریچارد سوم شکسپیر را میتوان تجلی شخصیت «شهریار» ماکیاولی دانست. اندیشههای ماکیاولی هنوز پس از ۵۰۰ سال تازه و بدیع است. شاید بزرگترین خدمتی که ماکیاولی کرد نشان دادن وجوهی از قدرت و قدرتمندان بود که هنوز هم همه حکومتها آن را پنهان میدارند.
اما امروز این نمایشنامه با بازنویسی و بازخوانی حمیدرضا نعیمی کارگردان و نویسنده تئاتر بر صحنه تالار وحدت روزهای پایانی اجرای خود را سپری میکند. زبان امروزی این نمایشنامه و زنده بودن دو جریان «ماکیاولی» و «شکسپیر» را در قالب تئاتر «ریچاردِ» نعیمی میتوان یافت. لباسهای امروزی، عینک دودی بازیگران و استفاده از اصطلاحات روزمره و گریم فضایی و تخیلی برخی بازیگران، همه و همه تلاش نویسنده در امروزی جلوهدادن ریچارد است. نمایشنامه ریچارد سوم، پُر شخصیتترین نمایش از میان نمایشنامههای ویلیام شکسپیر است و ماجرای آن در اواخر سده شانزده میلادی بر اساس نحوه ظهور و سقوط شاه ریچارد سوم نوشته شدهاست. از این رو نعیمی نیز بهترین بهره را از تعدد شخصیتهای روی صحنه میبرد.
بهنظر میرسد نعیمی در این نمایش قصد بازنمایی صرف از یک واقعه تاریخی را ندارد. شخصیتپردازیها همه امروزی هستند. زنده بودن تفکر ریچاردی در عرصه تاریخ سیاسی اعصار خیلی خوب از کار درآمده است و نقطه قوت نمایش است. شخصیت «ریچارد» در طول نمایش در دست کتاب مقدس دارد و هرجنایتی برای رسیدن به قدرت انجام میدهد. حتی کشتن عزیزان و نزدیکانش. هدف او رسیدن به قدرت و حفظ آن به هر قیمتی است. هر جنایتی با نام خدا و یاد کتاب مقدس است. و «مرگ، آشتی با خداست....». از این نوع دیالوگهای درخشان در طول نمایش بسیار است. قساوت بیحد و مقدسمآبی ریچارد از ذهن ناقص یک حاکم با نشاندادن ضعف بدنیاش از شاهکارهای شخصیتپردازی شکسپیر است. گویی این نقص بدنی نشان از نقص ذهنی پادشاه جبار دارد. هیچ فرد عاقلی از گزند «ریچارد» - با بازی درخشان حامد کمیلی - در امان نیست. تمامی سیاستمداران و اعیان و اشراف از دم تیغ «ریچارد» میگذرند. اما تنها دو نفر هستند که از گزند او در اماناند. قاتل مزدوری که بدون هیچ رحم و مروتی دستورات پادشاه را اجرا میکند و دوم پیرمرد پیکِ شیرین عقلی که حتی سر پادشاه فریاد میزند. این دو همان شخصیت ریچارد هستند. دیوانه و جانی. ریچارد هر دو آنان را میخواهد. گویا با هر دو ایشان همذاتپنداری دارد. تنها این دو هستند که میمانند. چون اینها تکههایی از پادشاه هستند. اصلا خود پادشاه هستند.
این نمایش درخشان پس از حدود ۲ ماه در حال اتمام است و در پرونده هنری نعیمی خواهد درخشید. بازی حامد کمیلی که پیش از این او را به عنوان سوپراستار سینما میشناختیم انتظارها از این بازیگر جوان و توانمند را بالا میبرد. طراحی صحنه ساده اما بسیار کاربردی و هوشمندانه، فضا را برای تردد و رفتوآمدهای بازیگران فراوان این نمایش باز میکند. همچنین صحنههایی که نویسنده به این نمایش اضافه کرده مانند تظاهرات خیابانی، شکستن شیشه باجههای تلفن و سرکوب پلیس اصلا ربطی به نمایش شکسپیر ندارد ولی طنز بسیار تلخی به این اجرا میافزاید که بلافاصله تأثیر خود و منظور کارگردان را میرساند.
در پایان جملهای از فرانسیس بیکن -که پایان سلطه کلیسا بر تفکر را بر پایه اندیشههای ماکیاولی میداند- در مورد او میگوید: «ما به ماکیاولی مدیونیم که جهان سیاست و رهبران آنرا، آنطوری که هستند به ما نشان میدهد نه آنطور که باید باشند» بر همین اساس باید از نعیمی نیز تشکر کرد.