نمایش «کمین ژاله» به نویسندگی و کارگردانی حامد مکملی که اخیرا در تالار سنگلج روی صحنه بود، داستان سربازانی است که در بحبوحه جنگ در موقعیتی قرار میگیرند یا به خیال خودشان موقعیتی را انتخاب میکنند که آنها را به یک کمین دور افتاده با اسم رمز ژاله میکشاند. جایی که مواجههشان با سرگروهبانی تنها و کارکشته آنها را در وضعیت خاصی قرار میدهد که بر سر دو راهی باید انتخاب مهم زندگیشان را انجام دهند. کارگردان این نمایش، جبر و اختیار را درونمایه اصلی کار میداند و در این باره میگوید: «همیشه فکر میکردم که آدمها تا کجا گرفتار جبر و اختیارِ زندگی هستند! «کمینِ ژاله» داستانِ کسانی است که بزرگترین جبر و اختیارهای زندگی خود را باهم تجربه میکنند و حالا این ما هستیم که به عنوان مخاطب به آنها میخندیم. از این نویسنده، بازیگر و کارگردان که از سال ۱۳۷۰ کارش را شروع کرده، تاکنون نمایشنامههای «خاک شیرین»، «کمینِ ژاله»، «این عکس که میماند»، «آنسوی رویا»، «استاد نوروزِ پینهدوز»، «زندگی سگ-مُرده»، «خانه نمزده» و «آریوبرزن و روشنک» منتشر شده و این آثار بارها به کارگردانی خودش یا دیگران در نقاط مختلف کشور اجرا شده است. «کمین ژاله» منتخب جایزه ویژه هیات داوران سیونهمین جشنواره تئاتر فجر و جایزه برگزیده نمایشنامهنویسی و جایزه دوم کارگردانی پنجمین جشنواره ملی خندستان اصفهان شده است. با مکملی درباره این نمایش گفتوگو کردیم.
ابتدا بفرمایید چه چیز باعث شد به مساله جنگ با این نگاه خاص بپردازید، توضیح دهید؟
جهان این اثر یک جهان انتزاعی و برگرفته از انتخابهایی است که ممکن است در زندگی هر آدمی اتفاق بیفتد. مثل دوران مدرسه، دوران عاشقی، دوران جنگ و دوران فراق و هر چیز دیگری که هر آدمی میتواند تجربه کند اما در «کمین ژاله» ما همه این اتفاقات را در یک فضای انتزاعی کنار هم قرار دادهایم. فضایی انتزاعی که در موقعیت جنگ قرار گرفته. موقعیتی که شخصیتها در آن قرار گرفتهاند باعث شده همهچیز یک فرم انتزاعی به خودش بگیرد.
پرداختن به مقوله جنگ با نگاه طنز چه حسن و چه محدودیتهایی داشت؟ هدف شما از این نوع نگاه به جنگ چه بود؟
پرداختن به جنگ مسالهای است که خیلی انتخابی نیست و همیشه بوده و هست و خواهد بود. ما مجبوریم و باید دربارهاش حرف بزنیم. چون بخش زیادی از زندگی ما تحتالشعاع اتفاقات جنگ و آثار مربوط به جنگ بوده و هست. بحث اصلا حسن و نقص و محدودیت و انتخاب نیست و ما باید درباره جنگ مثل تولد و مرگ و عشق حرف بزنیم. این چیزها با زندگی ما عجین است و باید از اینها حرف بزنیم. شاید اینگونه بشود دوباره مرورش کنیم و به چیزهای تازهای برسیم و نتایجی را پیش رویمان ببینیم که قبلا آنها را ندیده یا به آنها توجه نکرده بودیم. همین فضا و همین نوع نگاه به ما اجازه داد بتوانیم در شکل و شیوه اجرا کارهایی بکنیم که در شکل عادی و واقعگرایانه نمیتوانستیم آن کارها را انجام بدهیم. مهمترین دلیلی که باعث شد از این زاویه به این موضوع نگاه کنم، همین بود که بتوانم با استفاده از این فضای انتزاعی حرفهایم را بزنم. بتوانم به مساله جبر و اختیار بپردازم و آنها را در کنار هم پیش ببرم؛ تا جایی که در نقطهای این جبر و اختیار به هم وصل شوند و یک معنی پیدا کنند. یعنی جبر اختیار بشود و اختیار هم جبر. تا جایی که مخاطب و شخصیتهای نمایش را مجبور کند که جبرشان را انتخاب کنند. قاعدتا محدودیت در هر موضوعی باعث میشود شما نتوانید اتفاقی که دلتان میخواهد را رقم بزنید و عملا باعث میشود نه آن اتفاقی که شما دلتان میخواهد بیفتد و نه اتفاقی که محدودیت میخواهد ایجادش کند. عملا چیزی پدید میآید که خواسته کسی نیست و به چیزی بدل میشود که اول از همه هویتش را از دست میدهد. وقتی شما سرچشمه یک موضوع را ناقص و کور کنید عملا اصالت و هویت آن موضوع از بین رفته است و عملا شبیه چیزهایی میشود که تا به حال اتفاق افتاده است! یا تبدیل به اثری میشود که حرفی برای گفتن ندارد و عملا زهر و اثرش گرفته شده و تاثیر لازم را بر مخاطبش نخواهد داشت. خوشبختانه این اتفاق در کمین ژاله نیفتاد.
بازخوردها از اجرای عمومی «کمین ژاله» در تهران چطور بود؟
تجربه اجرای «کمین ژاله» را در جشنواره فجر و خندستان داشتم. اجرای عمومی در قزوین و اصفهان نیز داشتم و حالا هم در تهران. خوشبختانه بازخوردها خیلی خوب بود و کسانی که کار را دیدند با توجه به کمدی بودن کار با آن ارتباط برقرار کردند و نمایش را سرگرمکننده و مفرح یافتند و از طرفی هم آن موضوع تلخ و روایت تلخ را که مد نظر ما بود دریافت کردند. ما تماشاگرانی داشتیم که در آخر نمایش خنده و گریه را با هم تجربه کردند و این اتفاق خوبی برای من بود. به دست آوردن علاقه و حس همدردی چه در تماشاگر خاص و چه تماشاگر عام در سنین مختلف و البته با سلیقههای متفاوت نکته جالب توجهی بود.
درباره بازی بازیگران و تاثیر آن در پیشبرد هدف نهایی نمایشنامه کمی صحبت کنید.
این نمایش پنج شخصیت دارد که از اول تا آخر نمایش شانه به شانه هم حرکت میکنند، یعنی چهار سرباز که از نظر درجه ساختاری در نمایشنامه در یک سطح هستند و یک سرگروهبان که در سطح دیگری است. همه آنها در طول نمایش حضور دارند و بنابراین ما به ۵ بازیگر نیاز داشتیم که بتوانند در کنار هم آن اتفاق را رقم بزنند و به بازیهای یکدست و یکپارچه و یک آهنگ برسند و کوک هم باشند. خوشبختانه با توجه به اینکه زمان تمرینها بسیار مناسب بود و همینطور تکرار در اجراها به مرور زمان باعث شد که ما بعد از مدت مشخصی به آن یکپارچگی و یکدستی که مد نظرم بود برسیم؛ خب، یکی از مسائلی که مخاطبان به کرات عنوان میکنند، همین یکدست بودن و یکپارچه بودن بازی بازیگران نمایش است که عملا به یک رفتار یکپارچه و منسجم روی صحنه تبدیل شده است.
موضوع جبر و اختیار انسانها دغدغه همیشگی شما بوده. این نمایشنامه از چه منظری به این مفاهیم نگاه میکند؟
جبر و اختیار از قدیمیترین مسائلی بوده که توی فلسفه همیشه مورد بحث قرار گرفته و انسانها هم بهش فکر کردند. در «کمین ژاله» هم این موضوع اساسیترین مسالهای است که مطرح میشود. آدمها میآیند و در موقعیتی قرار میگیرند و در نهایت آنقدر پیش میروند که جبر و اختیارشان یک معنا پیدا میکند و عملا به یک جبر در اختیار و اختیار در جبر یا یک جبر اختیارآمیز یا یک اختیار مجبورانه بدل میشود. از طرفی چون با نگاه طنز به این موضوع پرداخته شده تماشاگر خیلی درگیر تلخی این موضوع نخواهد شد و در هالهای نرم این فکر به او متبادر میشود که آدم با انتخابی از روی اجبار ممکن است خیلی چیزها از جمله جانش را از دست بدهد. مخاطب نمایش به این موضوع میخندد اما در واقعیت آدمها در زندگیشان لحظات زیادی را میگذرانند که مجبور میشوند چیزی را انتخاب کنند که دلشان نمیخواهد ولی باید انتخابش کنند. چیزی را از روی جبر انتخاب خواهند کرد و خیلی چیزها را هم از دست میدهند. متاسفانه این نوع زندگی ماست و این شاید استعارهای است از اینکه همه ما در کمینی قرار گرفتیم که کل زندگیمان همینطور با جبر و اختیار سپری میشود.
آیا انتظارات شما از اجرای نمایش در تهران برآورده شد؟
خب تعریف انتظار برای من که اجرای عمومی در تهران داشتم، سطوح مختلفی را شامل میشود. با این حال خوشبختانه بخش زیادی از این انتظارات برآورده شد و خوشحالم که این اتفاق در تماشاخانه سنگلج که قدیمیترین تماشاخانه تهران است، اتفاق افتاد. با همه سختیها بعد از سه سال میخواستم این نمایش را در این زمان و این مکان روی صحنه ببرم. این اتفاق افتاد و در مجموع اتفاق خوبی بود و امیدوارم به زودی بتوانم اثر بعدی را روی صحنه ببرم و دوباره با مخاطبان همنفس بشوم.
بخش زیادی از زندگی ما تحتالشعاع اتفاقات جنگ و آثار مربوط به جنگ بوده و هست... این چیزها با زندگی ما عجین است و باید از اینها حرف بزنیم. شاید اینگونه بشود دوباره مرورش کنیم و به چیزهای تازهای برسیم و نتایجی را پیش رویمان ببینیم که قبلا ندیده یا به آنها توجه نکرده بودیم. همین فضا و همین نوع نگاه به ما اجازه داد، بتوانیم در شکل و شیوه اجرا کارهایی بکنیم که در شکل عادی و واقعگرایانه نمیتوانستیم آن کارها را انجام بدهیم.
منبع: روزنامه اعتماد/