لوئیجی پیراندلو در سیسیل متولد شد. پدر او بازرگان گوگرد بود و انتظار داشت که پسرش هم همان شغل را انتخاب کند. اما لوییجی در تحصیلاتش موفق بود و توانست در رشتهٔ ادبیات ادامهٔ تحصیل دهد. او در سال ۱۸۸۷ وارد دانشگاه رم شد و بعد از آن برای تحصیل به بن رفت و آنجا تز دکترای خود را دربارهٔ گویش بومی سیسیلی تکمیل کرد.
پیراندلو در نخستین کوشش خلاقش مراثی رم گوته را ترجمه کرد و بعد از ملاقاتش با کاپوانا، نویسندهٔ سیسیلی، همهٔ توجهش را بر ادبیات داستانی ناتورالیستی متمرکز کرد. او در سال ۱۸۹۳، نخستین رمان خود، مطرود را نوشت.
وی مدتها استاد سبکشناسی دانشگاه رم بود. وی تا بعد از جنگ جهانی اول در کارش ناشناخته بود. تا اینکه نمایشنامهای از او با نام «شش کاراکتر در جستجوی یک نویسنده» شهرتی ناگهانی برایش آورد.
پیراندلو از خانوادهای ثروتمند بود که در یک منطقه رشد نیافته و خشن زندگی میکردند. جایی که هر کسی مجبور بود خودش از حقوقش دفاع کند؛ بنابراین، او خیلی زود تحت تأثیر بی عدالتی و ستم موجود بین مردم قرار گرفت. پیراندللو زندگی آسانی نداشت. علاوه بر سختیهایی که از ورشکستگی پدرش در تجارت برایشان ایجاد شد، موضوع دیگر اختلال روانی زنش بود که پیراندللو در خانه از او مراقبت میکرد.
پیراندلو با توجه به علاقهای که نسبت به درونیات افراد داشت، شخصیت نقشهای داستانیاش را بیشتر با قرار دادن آنها در موقعیتهای خیالی کاوش میکرد تا شرایط واقعی. امروزه پیراندلو به عنوان یکی از تأثیر گذارترین نمایشنامه نویسان قرن بیستم شناخته میشود. همچنین رخشاره آشفتگی (کائوس) ساخته برادران تاویانی برگرفته از نوشته های اوست که یکی از برترین کارهای هنری سینمای ایتالیا در دهه هشتاد میلادی بهشمار میرود.
آثار مهم وی عبارتند از: درد مطبوع، عشق بدون دلبستگی، سفیدیها و سیاهیها، مسخرهٔ مرگ و زندگی، نوبت، زمان، زن مطرود، هانری چهارم، بیست داستان.