در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | محمدرضا ریاحی پناه درباره نمایش من و گربه‌ی پری: به نام الله یادداشتهای روزانه تأتر آخرالزمانی: وازکتومی فرهنگی و پای
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 02:36:19
به نام الله
یادداشتهای روزانه
تأتر آخرالزمانی: وازکتومی فرهنگی و پایان انسان

از همه عومل نمایش از نویسنده گرفته تا بازیگران، کارگردان و ... دیدن ادامه ›› دوستان پشت صحنه بسیار بسیار تشکر می کنم. خرسندم که از تماشای شهرآورد بین استقلال و پرسپولیس گذشتم تا این نمایش را ببینم. البته ناراحتم که چرا این نمایش به جای پپرونی در سالن اصلی تأتر شهر اجرا نشد. اینکه چرا بلیط های پپرونی همگی فروخته شده و صندلی ها کیپ تا کیپ پُر هستند را مردم شهر باید جواب بدهند. خانم امیریان نویسنده محترم گل کاشتند. ثابت کردند که از تمامی انواع رسانه در درسترس مثل سینما، تلویزیون، سکوهای تماشای آنلاین، و حتی ناشران و یا اساتید در حوزه روانشناسی و جامعه شناسی جلو تر هستند. تا آنجا که من می دانم در طی یکی دو سال اخیر فقط چند کتاب در همین زمینه ترجمه شده همانند "پایان ناخرسندی؟ ژاک لکان و ظهور جامعه لذت" نوشته تاد مک گوان، و حتی با کتاب تألیفی در این حوزه برخورد نکردم. این نشان میدهد که نویسنده چقدر تیز بین بوده و دقیقاً مسئله روز جامعه را بیان کرده. بدون شک آمارهای افزایشی طلاق و کاهشی ازدواج مهمترین زنگ هشدار برای ایشان بوده. از سوی دیگر کارگردان/تهیه کننده محترم خانم سلطانی هم تشکر می کنم چون در این راستا احساس مسئولیت کردند تا به این موضوع حیاتی ورود کنند و این هشدار را به سپهر عموم مردم برسانند.

از اینکه عموم جامعه ما دیگر نه با پنج تن آل عبا کار دارد (البته در باطن امر)، و نه پنج تن آل ادب، و سبک و سلوک زندگی اش را به جای استفاده از منابع بومی از اینستاگرام اخذ می کند دیگر چه انتظاری می توان داشت؟ پس از گذشت چند دقیقه اول نمایش کاملاً پایان تراژیک آن را حدس زدم و در میانه راه نشانه های زیادی وجود داشت که حدس پایانی مرا تأیید می کرد. نقطه عطف داستان آنجا بود که پری با روسری و کیف دستی قرمز رنگ وارد صحنه شد. این صحنه همانند پُتکی بر سرم کوبیده شد چون مطمئن شدم این زندگی با این روند رو به نابودی محتوم است و راه نجاتی برای آن نمی توان متصور شد. چه زیبا که خانم سلطانی با این پوشش جدید، لحن خود را هم تغییر دادند و بیقراری، عصبیت و ناخوشی ذهنی بیشتری از خود نشان دادند. نمایش از جستجوی خوشی و فعالیت های لذت آور از اینستگرام شروع شد و به راه حل گربه برای خلق لحظات لذت آور رسید و بعد هم به روابط موازی با پوشش تزیین شده آزادی و پایان داستان. بحث من به هیچ وجه دوقطبی نخواهد شد زیرا زنان و مردان جامعه ما بطور یکسان در این روند هم مقصرند و هم قربانی. مسئله کاملاً بومی و همزمان جهانشمول است و احسنت بر خانم امیریان که در متن خود از هیچ جنسی جانبداری نکرده و تعادل را حفظ کردند.

علاوه بر این، وازکتومی کردن یکی از زیباترین و اصلی ترین واژه هایی بود که در متن نمایش گنجانده شده بود. وازکتومی کردن مرد و توافق بر سر بچه دار نشدن یعنی پایان خانواده و در ادامه پایان زاد و ولد انسان ها و سپس کاهش جمعیت جهان که قرار است از سال 2050 شروع شود و در نهایت پایان انسان. ما ایرانی ها هیچ وقت به سوره ها و آیات آخرالزمانی متن مقدس قرآن توجه نکردیم. گویی این بخش از قرآن در طول بیش از هزارسال مقفول مانده. نمایش "من و گربه پری" زنگ ناقوس پایان حیات بشر را به صدا درآورد و با این روند خطرناک آمار طلاق و ازدواج بدون شک، جامعه ما و جهان رو به نابودی خواهد رفت. و این همان هشدارهای آخرالزمانی قرآنی است. ولی مشکل از کجا شروع شد؟ از همانجا که از زن فقط پخت و پز خواستیم، و از آن سو آشپزی و کار منزل اتلاف وقت به حساب آمد، مشقات بچه دار شدن و بزرگ کردن آنها نادیده گرفتن خواسته های فردی تلقی شد، در اولویت بودن "دیگری" جایش را به برآوردن خواسته های "من" داد، فمینیسم که در حقیقت پروژه پنهان "نفرت از مردان" بود تساوی و برابری زن و مرد نشان داده شد، آزادی را آنچنان که جان استوارت میل مطرح کرد که خود یک نوع محدودیت در چارچوب قوانین بود در رسیدن به خواسته ها و آرزوهای بدون مرز و تروماهای کودکی تقلیل داده شد. فراموش شد که شمس تبریزی فرمودند: آزادی یعنی مرگ آرزوها. از لسان الغیب، حافظ شیرازی که فرمودند جام جهان بین آرامش در درون ماست و آنچه خود داریم را نباید از بیگانه (برون از خود) بجوییم. گربه در این نمایش سمبل راه حل دسترسی به خوشی های کوتاه مدت در بیرون از ذهن و قلب انسان شد، و فراموش شد که شادی مطلق در رضایت درونی از زندگی یافت می شود و نه در اینستاگرام و نه در مشروب خوردن و نه در روابط موازی و نه در نگه داری از حیوان خانگی. آیا به پایان عصرناخرسندی نزدیک می شویم؟ حتی به فرمول تولستوی نویسنده روس هم توجه نشد که انسان کامل را همان پیرزنی معرفی کرد که از نوه هایش، در داستان پدر سرجیوس، مراقبت می کرد. وازکتومی فرهنگی یعنی ندیدن مسئله و تولید نکردن راه حل فرهنگی و باز نکردن مسیر جدید برای ادامه حیات انسان امروز.

سونامی خاموش تهاجم فرهنگی اینستاگرامی و غیره در القاء سبک زندگی جدید را ببینیم.
یا حق مدد
ممنون بابت کلاس دین و زندگی. با عمده بیاناتتون مخالفم.
دوست عزیز تأتری تیوالی آقا سید مهدی سلام. به یاد داشتم کم گویم و گزیده گویم تا در کار گیرند، ولی متاسفانه بسیار گفتم و در بسیار بد بسیار گرفته شد. خالصانه از شما پوزش می خواهم. همانطور که از لحن من در طی یادداشتهای بارگزاری شده دیدید فقط قصد تبادل نظر با نظر مخالف در کمال ادب و احترام داشتم. در این ماراتن 4200 کلمه ای شاید قلم به خطا رفته باشد. شما با بزرگواری خودتون ببخشید. حیف است که دوست بزرگ و بادانشی مثل شما که خوب انتقاد میکند را از دست بدهم. بیا مردونه مشکل را حل کنیم. من به انتخاب شما یه تأتر شما را دعوت می کنم و بعد از آن هم میریم یه کافه با هم قهوه می خوریم باز هم با افتخار مهمان باشید. یه پرینت از تمام یادداشتهای این نمایش می گیرم و شما هر چقدر دوست داشتید بخوانید و رو در رو نقد کنید. بعد هم تأتر جدید را با هم نقد و بررسی می کنیم. بعد میشینیم و سیگار .... (البته من نمی کشم) و به این دنیای فانی می خندیم. من بچه اهواز هستم. مشکلاتم را اینطور حل می کنم. امیدوارم شما را آزرده خاطر نکرده باشم. تشکر.
محمدرضا ریاحی پناه
دوست عزیز تأتری تیوالی آقا سید مهدی سلام. به یاد داشتم کم گویم و گزیده گویم تا در کار گیرند، ولی متاسفانه بسیار گفتم و در بسیار بد بسیار گرفته شد. خالصانه از شما پوزش می خواهم. همانطور که از ...
بزرکوارید، لطف دارید
خیر جناب آزرده خاطر نشدم، عرضم این بود ادامه مسیر گفتگو رو مفید نمیدونستم.
تشکر از دعوتتون، حتمن در اولین فرصت خدمت میرسم.
با تجدید احترام‌ 🙋🌸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید