یاداشتی از سوی ما
ساعات پایانی آخرین تابستان قرن،وارد سالن ارکیده تئاتر شهرزاد میشویم صدای دلنشین تار به همراه دف به خوبی تورا به سمت صحنه میکشاند،در مجلس قربانی سنمار از زبان شهرزاد قصه گو مینشینیم . سالن تاریک میشود ،نور صحنه می آید و قصه شهرزاد در روایت سنمار آغاز میشود .در اولین برخورد طراحی صحنه ساده و بدون اضافه کاری نظر را جلب میکند یک باکس جلوی صحنه که محل روایت داستان های شهرزاد است، اختلاف سطحی در انتهای صحنه و گروه موسیقی در مکانی مناسب با طراحی لباس هماهنگ با کار و بدون هیچ گونه جلب نظر اضافه؛ نورپردازی مناسب که به خوبی فضای نمایش در نمایش را بدون از بین بردن ریتم، به مخاطب القا میکند و تنها در بعضی مواقع عدم ایستایی مناسب برخی از بازیگران در نور و تاریک شدن چهریشان ناچارا سر را میگرداند به سوی سقف و پراژکتورهای نور .در طراحی لباس و گریم کمی سردرگمی مشاهده میشود،در بعضی اوقات با طراحی های مینیمال و در مواردی دیگر طراحی و اجرای مفصل را میبینیم ؛برخی کفش پاشنه بلند برخی کفش چرمی یکی با جوراب آن یکی دیگر کفش تئاتر و ... .
به همه اینا سروصدای پشت صحنه را اضافه کنید که چاکر گمان کردم نمایش دیگری با تماشاچیانی در پشت پرده انتهای سالن در حال اجراست.
در مورد حرکت و سیر قصه از تکنیک جذاب شکستن روال خطی داستان استفاده شده بود که به شدت به روایت گری قصه لطمه وارد میکرد که وقتی عنصری به نام شهرزاد در نمایش وجود دارد که قصه از زبان او روایت میشود دیگر نمیتوان این پیچیدگی را تاب آورد ،گویی که قورمه سبزی را با چاپستیک بخوری. از منظر ایفای نقش، بازی سنمار (حامد شیخی ) چنان گرم و پر احساس بود که حتی مجال پلک زدن را به تماشاچی نمیداد. اما صد حیف این روایت گری و قصه پردازی؛ در کاراکتر شهرزاد
... دیدن ادامه ››
دیده نمیشد و این حتی روند رشد مخاطب ،همراه با پیشرفتن داستان را مختل میکرد و برای حل این مشکل در لحظاتی از داستان شوخی های جنسی و اصرار بی مورد بر روی آنها انجام میگرفت ، آنقدر کش پیدا میکرد که خود بازیگران هم خسته میشدند. انا در این ها حرکت و اساسا میزانسن به شکل مطلوبی اجرا شده بود که میتوان آن را از نقاط قوت کار به حساب اورد و این نظم در میزانسن و حرکت و سیر حرکتی شخصیت سنمار در پایان بندی مناسب کار ؛به خوبی قابل مشاهده بود .
یک نمایش قابل احترام که همه ی عوامل به قول احمد شاملو به قدر همت خود تلاش کردند تا اثری را تحویل دهند که در پایان آن، مخاطب احساس اتلاف وقت و انرژی نمیکند و شاید کسی مثل من در حالیکه برشور اجرا را در دست دارد با لبخندی بگوید ای کاش این نمایش چیزهایی را کم می داشت..
رژیم تئاتری
Instagram: theatre_diet
فرشاد کوکبیان