باید فریاد کشید
باید بر سر تِاتر فریاد کشید مثل بازیگران که برسر مردم فریاد میکشیدند.
به دیدن اجرای جامه دار رفتم و میخواهم چند کلمه ای از منظر یک تماشاگر بنویسم.
با احترام به تمامی مجموعه که زحمت کشیدند تا هنر تئاتر همچنان زنده بماند.
مطلبم را اینگونه آغاز میکنم:
در دوساعت وچند دقیقه اجرا از چند عنصر بسیار لذت بردم که از آن جمله اند:
1-بازی نقش گلین(سارا رسول زاده)که برخلاف فریاد های دیگر بازیگران فضای متفاوتی را آفرید.
2-چند تابلوی زیبا (البته به نظر من زیبا)که نشان دهنده ذوق هنری کارگردان است.
3-دکور،لباس ودر مجموع رنگ بندی هایی که به نظرم چشم نواز
... دیدن ادامه ››
بودند.در ادامه نظرم را راجع به این زیبایی خواهم گفت.
اما من در موارد زیر این اجرا را مورد بحث قرار خواهم داد.
حضور متن مکتوب در حکم داستان پردازی وپیامی که قرار است از درگاه کلام به مخاطب انتقال داده شود،و اجرا که با زبانی استعاری ،نمادین و تصویری باید الگوی ارتباطی را کامل کند مستلزم درگیری و رابطه ی منطقی فرم و محتواست .چه در حوزه ی اجرا چه در حوزه ی فرا اجرا (مخاطب).
با این دیدگاه که تئاتر به مثابه پدیده انسانی /اجتماعی موجودیت پیدا میکند میتوان در سه بخش (پیشا اجرا /اجرا/فرا اجرا) مورد بررسی قرار داد.
1-نخست بااین مسئله شروع میکنم که با محتوای سوسیالیستی اثر وحضور مفاهیمی مثل مردم،فقر،سیاست ،رفاه اجتماعی و...پیوند میخورد،در مرحله پیشا اجرا دقیقا شاهد نادیده گرفتن تمام این مفاهیم هستیم که نشان دهنده روح سرمایه داری است. اولا بودجه چند صد میلیون تومانی این اجرا ،دوما انتخاب سالنی که خود نشانگر روح فاخر سرمایه داری است وقیمت بالای بلیط اجرا که جایی برای بحث در این باره نمیگذارد. بعد از اینها وارد سالن اجرا میشویم واولین چیزی که نظر مارا جلب میکند دکوری عظیم وباز هم فاخر است .
2-ما در سراسر اجرا شاهد نگاهی نقادانه به مسئله ی عیاشی شاه وتاکید بیش از حد روی این مسئله هستیم که پادشاه تمام وقت وهزینه ی خود را صرف سرگرمی خود وزیبایی زنان حرم سرا میکند.
این دو عنصر زیبایی و سرگرمی که تماما در محتوای اثر مورد نقد قرار میگیرد در حوزه ی اجرا به شکل فاحشی نادیده گرفته میشود.در واقع اگر کارگردان را در مقام مسئول (شاه)اثر را در حکم جامعه و مخاطب را در جایگاه ملت قرار دهیم به این مسدله پی میبریم که جهان اثر باهزینه بسیار زیاد صرف دو عنصر سرگرمی وزیبایی میشود.
اما این بحث را راجع به صحنه هایی که پیشتر زیبا قلمداد کردم اینگونه پی میگیرم که با فرض بر اینکه این تابلو ها زیبا بوده باشند دو مسئله بوجود می آید:
نخست اینکه این زیبایی روح نواز نیست یعنی چند تابلوی چشم نواز که زیبایی این تابلو را فراتراز شیئیت نمیبرد و ایجاد تعقل زیبایی شناسانه نمیکند.
نکته دوم اینکه این تابلو ها در راستای محتوای اثر و مجموع اجرا زیبا نیستند یعنی هر تابلو به عنوان یک موجودیت مستقل زیبا به چشم می آید .
3-مسئله سوم در حوزه ی مفهوم کلی اجرا بوجود میاید .نگاخی که به عقیده ی من بخشی اعظم از دلیل ایستا بودن جامعه ایران را شامل میشود .مسئله ی دشمن تراشی و دیگری را مقصر قرار دادن .ما در این اثر با شاه نه در مقام مسئول نابودی جامعه بلکه در مقام آدمی خوش قلب که شرایط به او اجازه ی پیشبرد درست امور را نمیدهد روبه رو هستیم.این همان نگاهی است که مانع خود آگاهی افرتد از شرایط و رفتار در لحظه خود میشود که اولین مسئول آن هستند.
این اثر به نگاهی نازل به مسائل اجتماعی که نگاهی بی مسئولانه است با نشان دادن عناصری مانند مادر ،میرزا آقا خان ،انگلیس و روس در واقع تقصیر را بر عوامل میگذارد و شاه در مقام مسئول کمتر مورد توبیخ قرار میگیرد.در دنیایی که همه از دشمنی حرف میزنند که بیرون از ماست آیا تئاتر هم باید با همین نگاه به این مسئله بپردازد؟
آیا ما در تئاترمان جز این طرح مسئله ها که تکراری هم شده اند چیز دیگری دیده ایم؟
4-مسئله بعدی که در واقع مطرح کردن آن مارا به یاد این دیالوگ از نمایشنامه ی گالیله برشت می اندازد)(بیچاره ملتی است که نیازمند قهرمان باشد )) مارا با فضای بدون قهرمان مواجه میکند .اما دو مسئله بوجود می آید .
اول سبقه تاریخی اثر شخص میرزا تقی خان را همواره یک قهرمان قلمداد میکند وبنا به مستند تاریخی جامعه میپذیرد که او یک قهرمان است. با تاکیید کاراکتر ها براین جمله که ((کجاست میرزا تقی خان !))با لحنی ملتمسانه به وجهه قهرمان قدرتی بیشتر میدهد.
مسئله دوم اینکه حتی بعد از مطرح شذن این مسئله که نباید او را به عنوان قهرمان ببینیم در صحنه های متوالی شاهده کشته شدن مظلومانه ی او هستیم که باز هم بر قهرمان بودنه او صحه میگذارد/
نکته عجیبی که به وجود می اید این است که این نمایش نه تنها قهرمان انگاری را نفی نمیکند بلکه شاهده یک قهرمان دیگر بعد از کشته شدنه میرزا تقی هستیم.جامه دار دار که داستان او را شجاعانه تعریف میکند از سمت دولتی ها عامل خطر شناخته شده و کشته می شود/
در پایان به این اشاره میکنم که خورده قهرمان نمایش که نماد جامعه ی امروز است انفعال را ترویج میدهد.شاه در مقام مسئول توبیخ نمیشود .میرزا تقی خان هم قهرمان معرفی نمیشود.
دشمن واقعی چه کسی است؟
اصلاحات از جانب چه کسی باید اتفاق بیافتد؟
اصلا اصلاحات باید اتفاق بیافتد یا نه؟؟؟