نمایش احتمالات علی شمس با وجود پیچیدگی های خاصش برهانیست برای شفافیت بخشیدن به حقیقت تاریخ. که گاهن حوادث بزرگ تاریخ طی بی ربط ترین و شاید مضحک ترین موقعیت ها پیش آمده باشد. احتمالات به ما داده های کثیری تزریق میکند. به ما میگوید که بر چگونگی حادث شدن وقایع دل نبندیم. زیرا احتمال هر چیزی در اتفاق افتادنش وجود دارد. کشته شدن یزدگرد سوم در طویله به خاطر سوء تفاهم، کشته شدن لطفعلی خان و وقایع پس از آن... همه به ما میگوید ما یک احتمال از میان میلیاردها میلیارد احتمال دیگر هستیم که آن را زیست میکنیم. زیستی که شاید نتیجهی یک اتفاق مضحک در گذشتهی دور بوده! احتمالات به ما میگوید که زندگی برخلاف فیلمهای سینمایی هالیوودی بی ثبات است. علی شمس در تمام روند نمایش به ما گوشزد میکند که ادبیات حتی والاتر از جان آدمیست.و از طرفی این را هم میگوید که چقدر در حق ادبیات و متعلقاتش در تمام تاریخ اجحاف شده. از حملهی مغول گرفته تا حمله اسکندر شاه و سعد ابن ابی وقاص و... و آنچه در صحنهی آخر میبینیم... خواجه تاروش که ادبیات را به دوشمیکشد و گویا تکه هایی از آینده را با خود میکشد. و میگوید شاید برای گرما آنهارا آتش بزنم. ادبیات مقتول ترین آموزگار تاریخ بوده و هست.