خودکشی فرهنگی، عکس فرهنگ کشی است، یعنی تسلیم در مقابل زور و تسلط و قدرت، یعنی آمادگی برای خودکشی.
حال چه باید کرد؟ وقتی قرار است مرا بکشند، بهتر است خود دست به خودکشی بزنم. اسلحه ای به دستم داده اند که روی شقیقه خود گذاشته ام و خودم را پای دیوار اعدام کاشته ام و با فرمان آتش، به جای جوخه اعدام، که خود اسلحه را نه بر قلب خود که بر مغز موجودیت فرهنگی خود گذاشته ام تا ماشه را بچکانم. اسلحه ای انتخاب کرده ای و روی شقیقه خود گذاشته ای، آنگاه طناب پیچت کرده اند و به جوخه اعدامت سپرده اند. با فرمان آتش، پیش از آن که آبکشت کنند، می خواهی مغز خود را متلاشی کنی؟
نه! اصلا و ابدا. نه! آن که رو در روی تو ایستاده است، فرهنگ کشی است که خودکشی فرهنگی را تبلیغ می کند. در مقابل تبلیغ باید ایستاد و در مقابل فرهنگ کشی باید ایستاد، در برابر خودکشی فرهنگی باید به شدت مقاومت کرد.
بدینسان با والا نگه داشتن هنر، می توان به پویایی فرهنگ و دوام فرهنگ، قوام و اعتبار بخشید.
هنر تنها ستون فقرات فرهنگ نیست. دانش و بینش انسانی، دانش و بینش پویای انسانی مهمتر است. آگاهی آدمی، مایه بقای فرهنگ است و این چنین است که می شود با سلاح هنر و دانش و آگاهی از فرهنگ کشی و مرگ فرهنگ جلوگیری کرد، با خودکشی فرهنگی
... دیدن ادامه ››
جنگید.
رو در رویی با خودکشی فرهنگی
غلامحسین ساعدی
مجله الفبا، دوره دوم، شماره 3، تابستان 1362
پ.ن. آثار غیر داستانی ساعدی کمتر شناخته و خوانده شده، اما مهم است و خواندنی.