جهان ناشناختهها
آدمی همیشه از روی عادت به چیزی پناه میبرد که نسبت به آن شناخت دارد. اما برای خلق باید ازین مرز رد شد و با ناشناختهها روبرو شد.
از دی ماه ۱۳۹۹ شروع کردیم و به اجرای پایان سال ۱۴۰۰ رسیدیم. بعد از یک سال و سه ماه تمرین و تجربه و رسیدن به سه شکل اجرا، اکنون این به چشم و گوش شما عزیزان رسید؛ که اگر ادامه میدادیم باز هم چیزهای جدیدی برای کشف و خلق بود. و خلق هرگز چیزی جز تمرین و تمرین نبود.
در این مدت تمامی تلاشم این بود یک گروه شویم، محیط پیرامون را مشاهده کنیم و این مشاهدات را با اتودهای مختلف بروز دهیم. به سادهترین اسباب روزمره توجه کنیم و با بازی به کارکردهای مختلف آنها برسیم؛ مثل یک کودک.
در این روند با روان تک-تک اعضای گروه همراه بودم تا با مطالعه روانشناختی، بیدرنگ نویسی، بدنآگاهی، مراقبه، آشپزی، سفر به طبیعت و ... با درون خود بیشتر مواجه شوند و به شفای بچه درون بپردازند و بعد با تکنیکهایی آموزشی به سوی اجرا روند. گاهی این راه بسیار دشوار مینمود، اما برای ساختن، باید اول از پایه ویران کرد...
این گروه در تمام مراحل ساخت و پرداخت با پژوهش ادوار مختلف و تلاش شبانهروزی همراه و همدل شدند تا همه چیز بدین گونه به اجرا برسد.
در آخر،
امید است روزی برسد که همگی چه بر صحنه تئاتر و چه در صحنه زندگی مانند بازی های کودکانه در لحظه،
با عشق خالصانه کنار هم صادقانه زندگی کنیم تا به وقت مرگ لذت اجرا را بچشیم و با خود به گور بریم.
حراج | گروه تیاتر اسباب بازی | فائزه بختیار
زمستان ۱۴۰۰
- برداشتی آزاد از نمایشنامه دوجوجی نوشته یوکیو میشیما