مرتضی (گیلگمش) به گفتهی خودش برای انجام کاری به نیویورک سفر کرده، ابتدا خواهر و دامادش را در شبی که برق های شهر نیویورک رفته ملاقات می کند، خواهر و داماد متوجه روان ناآرام مرتضی می شوند و از او می خواهند که همراهشان به خانهی آنها بروند. مرتضی رفتن به خانهی خواهرش را رد می کند و ...
- برداشتی کاملا آزاد از داستان کوتاهی به همین نام از رضا براهنی