رویای یک بهشت کویری!
رفتن، دیدن، دور شدن، تجربههای نو، مردمان نو و در یک کلام سفر!
آغاز راه میدان ونک بود. جمعی مشتاق به دیدن کویری جذاب از قبل از ساعت ۵ صبح دور هم جمع شده بودند تا خود را آماده تجربهای جدید کنند. برخی همدیگر ار از قبل میشناسند و برخی برای هم جدید هستند. لبخند و حال خوش، راه و رسم مسافران طبیعت است. با لبخندی و سلامی سر صحبت باز میشود و اتوبوس کوچکی که در مسیر قم به راه میافتد. قراولان سفر میگویند بخوابید در خنکای صبح و تا زمان صبحانه و دکتر نوروزی عزیز میگوید بیدار باشید و لذت ببرید که بعد از صبحانه در راهی کویری و گرم بهترین کار خواب است! کمی خواب و کمی بیداری ما را به مجتمع توریستی مارال میرساند. صبحانهای رنگی و جذاب و گپ و گفتی دوستانه ساعتی زیبا را برای ما رقم میزند و بعد از آن ادامه مسیر، مسیری که صحرایی است. کویر هم عظیم و زیباست و هم ترسناک، مسیر ما در دل مرکز ایران و به سمت کویری است که حدود ۱۱۰ کیلومتر جنوب اصفهان است. در طی مسیر افراد گروه به معارفه و آشنایی میپردازند، قراولان خوب گروهمان برایمان از داستانها و برنامههای سفر بیشتر میگویند و مرد خوش سخن و خوش اخلاق سفر، دکتر نوروزی عزیز با بیان جذاب خود طی کردن مسیری طولانی را شیرین میکند. هر سفر آغاز و پیمودن یک قصه و داستان تازه است پر از تجربههای ناب و ارزشمند. سفر روح انسان را تازه میکند و زنگار از روح و جان انسان پاک مینماید. سفر تجربه ارزشمند زندگی در طبیعت و دیدن تاریخ است. سفر تجربه ارزشمند آشنایی با همسفرانی است که دل به جاده زدهاند.
در طی راه گپ و گفت میکنیم، گاهی میان وعدههایی میخوریم و گاهی توقفی کوتاه را تجربه میکنیم. موسیقی گوش میدهیم، عکس میگیریم و گاهی از آفتاب سوزان و خشکی هوای کویر به سایهای پناه میبریم. با این تجربهها حدود ساعت یک ظهر به نزدیک مقصد میرسیم، شهری کویری به نام حسن آباد جرقویه یا منطقه حسن آباد میرسیم. در منطقهای که به کویر خارا و منطقه گاوخونی اصفهان میرسد و دارای خانههایی از کاهگل و البته بازسازی شده است که بافت کویری خود را حفظ کرده. با عبور از کوچههای تنگ و خاکی به خانهای میرسیم، در که باز میشود وارد بهشتی در وسط کویر شدهایم، درختهای میوه، حیاط زیبا، حوض آب و فواره و مردمانی مهمان نواز و اتاقهایی زیبا که خستگی ما را از بین میبرد و روحمان را تازه میکند. در این فضای زیبا هستیم که سینی پر از لیوانهای شربت با سلیقهای خاص و تزییناتی جذاب از راه میرسد و هوش از همه میبرد، گلهای محمدی و خاک شیر و عرقی جات گیاهی و در وسط سینی هم کاسهای زیبا درست شده از یخ و شربت بهشت کویری را تکمیل میکند.
مستقر میشویم و وسایل را در گوشهای قرار میدهیم و سفرهای ایرانی پهن میشود و آبگوشت و کوکو سبزی و نان محلی و دوغ و سبزی و غیره همه را دور هم و دور این سفره زیبا جمع میکند. بعد ناهار کمی خواب و حدود ساعت چهار عصر است که دوباره دور هم جمع میشویم و دکتر نوروزی برایمان قصههایی میگوید از باورهای تاریخی انسان از زمین و زمان و شکل جهان و مارا در رویا فرو میبرد. بعد از آن چایی مینوشیم و لباسی عوض میکنم و وسیله برمیداریم و راهی کویر میشویم. مقصد ما کویر خارا و دریاچه و معدن نمک اطراف منطقه گاوخونی است. بعد از مدت زمان کوتاهی رانندگی خود را در دل طبیعتی شگفت انگیز می-بینیم. از یک سو کوههای ماسهای و رملهای عظیم و بسیار زیبا و کمی جلوتر حوضچههای نمکی و معدنی نمک که رویایی و باورنکردنی است. زمان کوتاهی توقف میکنیم و عکسی میگیریم و ادامه میدهیم. دوباره توقف میکنیم و مدت کوتاهی در حیرت فرو میرویم و به راه ادامه میدهیم تا به مقصد و توقف بلند مدت اول در دریاچه نمک و معدن نمک میرسیم. قابل وصف نیست فقط باید رفت و دید، ترکیب آبی زلال با عمقی کم و خنک و زیر پا لایههای نرم نمک و آفتابی که کم کم رو به غروب میرود. با نزدیک شدن به غروب باز به سمت رملها بر میگردیم با رسیدن به بزرگترین رمل، ماشینمان در وسط جاده توقف میکند و ماییم که از سر شوق کفشها را درآورده و روی خاک نرم به سمت رمل میدویم و با اشتیاق با قدم گذاشتن روی شنهای خنک در مسیرهای مختلف از رمل بالا میرویم، هر قدمی که بالاتر میرویم وجودمان سراسر شوق میشود. عکس میگیریم، خاک را به باد میدهیم و گاهی مینشینیم در سکوت غرق تماشای کویر می-شویم. کویر رویاییست، رملها نظیر ندارند و آن شب در آسمان بالای سرمان هم شور عجیبی برپاست. ماه و مشتری انگار به دیدار هم رفتهاند، نجومیها به آن مقارنه میگویند، مقارنه ماه و مشتری بالای سر ما و ما برروی ماسههای در بالای رملها و خنکای شب کویر یک تابلوی رویایی شده است که روح و جان ما را از هر چه مشکل و خستگی شهرها و زندگی صنعتی است به دور میکند. باید رفت باید دید باید سفر کرد و با معجزه طبیعت همراه شد.
شب شده است به حسن آباد برمیگردیم و شامی میخوریم و بازهم قصههای انسان و آسمان و دکتر نوروزی عزیز، هندوانه خنک و چای شبانه و حدود ساعت ۱۲ شب خسته ولی شادیم که تلسکوپی برپا میشود و دکتر نوروزی برایمان از داستان صورتهای فلکی و نقشهای آسمانی میگوید، از ماه و زیباییهایش میگوید و با تلسکوپ ماه و سیاره مشتری و زحل ارباب حلقههای منظومه شمسی را میبینیم و حدود ساعت ۲ صبح است که در اتاقهای زیبا و سنتی کم کم به خواب میرویم و غرق در رویا میشویم تا صبح روز بعد.
صبح روز بعد ساعت هفت و نیم بیداریم، سفر یعنی استفاده از زمان و فرصتها، خواب در خانه نیز هست ولی اینجا زمان کم است و دیدنی بسیار! صبحانه را میخوریم و راهی میشویم به سمت قلعه قدیمی قورتان با قدمتی ۱۱۰۰ ساله تنها قلعه خشتی زنده دنیا که هنوز در آن زندگی جریان دارد. در آنجا با آقای فاطمی آشنا میشویم، مردی از دیار قورتان و یک عاشق میراث فرهنگی که برایمان از تلاشهای خود و دوستانش از جذب توریست به این منطقه جذاب میگوید از تاریخی عجیب از زبانی خاص که معروف به زبان ولایتی است و فرهنگی به قدمت چند هزار سال. با تلاش ایشان قورتان اکنون صاحب یک NGO سایت و... که میراثش حفظ شود. دیدن ایشان و نشستن پای صحبتهای جذابشان و دیدن قلعه قدیمی و شنیدن قصههایش یکی از بهترین تجربههای این سفر است. بعد از آن به سمت یک مکان قدیمی میرویم که در تامین آب محل بسیار مهم است مکانی به نام گاو چاه، تصور دقیقی از این اسم در ذهنمان نیست وقتی میرسیم، خانه و بنایی قدیمی ولی بازسازی شده روبرویمان قرار دارد. وقتی وارد حیاط میشویم گاوی عظیم و کوهاندار با شاخهایی بزرگ در وسط حیاط ایستاده است. به او طنابی وصل است که سر دیگرش به چرخ چاه وصل شده، گاو با صدای آوازی محلی که توسط پیرمردی خوانده میشود به حرکت میافتد از شیبی پایین میرود و آبی از ته چاه با مشکی عظیم به بالا میآید و در راهی خاص به سمت مزارع جاری میشود. فقط میتوانم بگویم هیجان زده شده و لذت میبریم. بعد از آن به سمت برکهای میرویم که پر از ماهیهای بزرگ آکواریومی است. بعد از آن از کبوترخانهای قدیمی و با معماری خاص و زیبا بازدید میکنیم و به سمت حسن آباد برمیگردیم. ناهاری میخوریم، به اطراف یک دل سیر نگاه میکنیم، اسباب سفر میبندیم و بعد از گرفتن چندین عکس و نوشیدن دمنوش و چای دوباره با خاطراتی ناب دل به جاده میسپاریم تا راهی دیار شویم. سفر رویاییست، سفر زندگیست، باید رفت، باید دید ...
به روایت بنفشه بهرام و آریا صبوری