سفر به مقصد گیله بوم را با امید به پیش رو داشتن سفری به یاد ماندنی، ساعت ٥ صبح آغاز کردیم. صبحانه را در مسیر صرف کرده و ظهر به مقصد رسیدیم. خانهای روستایی و بسیار باصفا، محصور در میان درختان پرتقال، گل و گلدان، حصیر و نمد و ... خانهای که میزبانانی بسیار دوست داشتنی داشت. پس از ورود و گوش سپردن به تاریخچه شکل گیری گیله بوم و آداب و سنن گیلان، مهمان سفرهای رنگین از غذاهای شمالی بودیم. بعدار ظهر را با بازدید از کارخانه چای سپری کردیم و بعد از بازگشت، با دو تن از نازنین ترین انسان های روی زمین، اساتید خشایار دیهیمی و ابراهیم اقلیدی، همراه بودیم. معارفه، گپ و گفت و شوخی و خنده، شامی سنتی و سفره باقلا قاتق و میرزاقاسمی، کتابخوانی، نقد و بررسی و نشستن به دور آتش و هم صحبتی با این عزیزان تا پاسی از شب ادامه داشت. صبح با هوایی دلپذیر و صرف صبحانهای عالی آغاز شد. سپس گیله بوم را به مقصد دریا و تماشای صید ماهی ترک کردیم. پس از نظاره صید، دقایقی چند با تعدادی از همسفران به جمع آوری زبالههای ساحل پرداختیم، از خشایار دیهیمی و ابراهیم اقلیدی خداحافظی کرده و به گیله بوم بازگشتیم.
پرتقال چیدیم، به خرید صنایع دستی و مربا که توسط اهالی روستای قاسم آباد تهیه شده بود، پرداختیم، گیله بوم را بدرود گفته و به سمت رامسر به راه افتادیم. در رامسر، پس از صرف ناهار، به کاخ موزه رفتیم و ساعتی را به بازدید اختصاص دادیم. فضایی وسیع، کاخی زیبا، درختانی تنومند و کهن، و اوقاتی خوش...
با پشت سر گذاشتن کاخ موزه رامسر که آخرین توقفگاه ما بود، راهی تهران شدیم و حدود ساعت ٢٣:٣٠ سفرمان را با کوله باری از خاطره به پایان رساندیم.
به روایت فاطیما ملک