سخنی از وجدی معوض در مورد شروع و شکلگیری "ساحلیها"
"حالا که در دههی سی زندگیمون هستیم، چه ترسهایی داریم؟" همراه چند دوست، پشت میزِ آشپزخانهی یکی از همان دوستان نشسته بودیم.
در پاسخ به این سوال، هر کدام از ما افکارمان را بیرون ریختیم و سعی کردیم نقاط پنهان روحمان را نقطهگذاری کنیم و بیابیم. از عشق گفتیم، از شادی، از اندوه، از درد، از مرگ. فهمیدیم از عشق، بیشتر از مرگ وحشت داریم، فهمیدیم ترسِ ما از مرگ بهخاطر مرگ خویش نیست که ترس از مرگِ عزیزان، مرگ پدر و مادر است.
و من در میانِ این ردوبدلِ افکار و احساسات ایدهی یک نمایش به ذهنم رسید، که زاییدهی مطالعات من از دو ابر نمایشنامه و رمانی شاهکار بود؛ نمایشنامههای اُدیپ و هملت و رمان ابله. در خوانش و مطالعهی این آثار من متوجهی ارتباطی بین سه ابر شخصیت این قصهها شدم. این سه شاهزاده (شهریار تبای، شاهزادهی دانمارکی و پرنس میشکین)، هر سهی این شخصیتها در ارتباطی مستقیم با پدر بودند. یکی پدرش را کُشته بود، دیگری در پی انتقام برای پدرش و آنیکی که هرگز نفهمید پدرش کیست.
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواریاست برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفتوگو درباره زمینههای علاقهمندی مشترک، خبررسانی برنامههای جالب به همدیگر و پیشنهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید