من نویسندهام یا نه را نمیدانم! شما من را نویسنده میدانید و بدانید یا نه، نمیدانم!
اما یک چیز را خوب میدانم، وقتی به خودم آمدم فهمیدم از بچگی مینوشتهام بیآنکه متوجهاش باشم! از بچگی عاشق قلم و خودکار بودهام بیآنکه خودم بدانم! و ... . در نهایت به وقت فهم، فهمیدم که باید جدیتر بنویسم و نوشتم.
البته نمیگویم که این کتاب شامل نوشتههای جدی من است، اما دوست داشتم و دارم که این نوشتههایم را در معرض قرار دهم تا عزیزانی چون شما بخوانند؛ و بعد دیگر انتخاب رحمت یا زحمت بودن به گردن شماست! که در هر دو صورت من خوشنود خواهم بود.
در این کتاب دو بخش مجزا، چند "ریز داستان" و چند "ریتم نوشت" تقدیم کردهام که امیدوارم برای حال دلتان هودهای داشته باشد و بیهودگی حاصل نشود.
پیشنهادی هم در مورد چگونگی برخورد و خواندن این کتاب برایتان دارم؛ اگر لطف کنید و ذهن مقایسهگرتان را خاموش کرده و فقط با حالِ دل و به سادگیِ تمام با نوشتهها مواجه شوید (که هرچه از سادگی و دلی بودنشان بگویم کم است و کم) امید لذت بردنتان بیش از پیش خواهد بود.
و در آخر،
سپاس از هنرمندترینِ ازلی و ابدی، خداوندگار بیهمتای عاشق، به خاطر وجود شما و حضور عشقتان در دل کوچک این کوچکترین.