بُندار بیدخش دانشمندی است که در خدمت جمشید شاه (جم) بوده و از روی نیک خواهی همه علوم را به او میآموزد و برای وی جام جهان نمایی میسازد تا شاه در آن بنگرد و بر مملکت حکمرانی کند. جم اما قدرت چشمانش را کور کرده و از ترس آنکه بُندار در آینده جام دیگری نیز بسازد و آن جام به دست دشمنانش و اهریمنان و دیوان بیفتد او را در زندان "روئینه دژ" زندانی میکند. زندانی که خود بُندار ساخته و هیچ راه فراری از آن نیست. بندار در گوشه زندان به گذشتهها مینگرد و افسوس میخورد که چرا به پادشاه خوشبین بوده و حداقل در روئینه دژ راهی مخفی برای فرار خود نساخته است! و شاه که همچنان درونش آرام نیافته از این میترسد که بندار با جادو از زندان بگریزد و جامی دیگر بسازد! پس شاگرد بندار که اکنون ادیب خود اوست را به زندان میفرستد تا خود را به شکل موبدی در آورد و از اندیشههای بندار آگاه شود. اما ادیب جام را دزدیده و به پیش بندار میبرد. شاه که متوجه میشود جام گم شده دیوانه شده و گروهی را به سوی روئین دژ میفرستد تا بندار را بکشند. اما خیلی زود پشیمان شده و اینبار گروهی را میفرستد تا بندار را از بند برهاند تا جام دیگری بسازد و جا
- از همراه داشتن فرزندان زیر ۱۲ سال خودداری نمایید.
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواریاست برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفتوگو درباره زمینههای علاقهمندی مشترک، خبررسانی برنامههای جالب به همدیگر و پیشنهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید