یادداشت کارگردان :
سوالی که بیش از هر چیز این روزها از من پرسیده می شود این است، حمید
اسکندری کیست؟ سوالی که عموما بی پاسخ می ماند! به راستی حمید اسکندری
کیست؟ بی تردید قهرمان قصه ماست، البته نه از جنس قهرمانان تراژدی های
کلاسیک و کرونیک.
حمید اسکندری، برای من علیرغم نقطه ضعف و هامارتیای
شخصیتی که دارد، یک اسطوره است. مثل همه آدمهایی که هر روز از کنارمان رد
می شوند، زبانی برای گفتن دارند، گوشهایی برای شنیدن و چشمهایی برای دیدن.
قهرمان داستان ما، شاهزاده و از جنس خدایان نیست اما یک اسطوره شونده است
که هر روز از راه آهن تا تجریش با تالمات و رویاهاش از کنار دیگران می
گذرد.
تنها تفاوت عمده حمید اسکندری با انسان های پیرامونش و تنها دلیل
برگزیده شدنش، گم شدن است. حمید اسکندری در میان انبوه چشم ها و زبان ها و
گوش ها گم شده است. او از یک سقوط بر می گردد، از یک مرگ.
حمید
اسکندری، روایتی گزنده از نسلی ست که غیر مُرادش را بر نمی تابد و برای
حصول ناچار به رفتن هر راهی است. در این نمایش راهکاری برای برون رفت از
بحران حمید اسکندری بودن ارایه نمی شود، چون خود ما نیز درگیر این قصه ایم.
اما حمید اسکندری بعد از دیدن ها و شنیدن ها در پی گفتن هاست، اگر شنونده
ای باشد! به چه چیز نمی دانم اما شاید ما انسانها باید اعتراف کنیم چنان که
حمید اسکندری...
توجه: به دلیل بازسازی حریم تئاترشهر، ورودی همه سالنها، تا اطلاع بعدی از پیادهروی خیابان ولیعصر (عج) است. برای دیدن مسیر لطفا اینجا را کلیک کنید.