خلاصه: داشتم تو انقلاب راه میرفتم که تابلوی مطبتون رو دیدم، وقتی زنگ زدم و گفتم برای امروز وقت میخوام منشیتون گفت ساعتِ مشاوره تموم شده، خواهش کردم، گفت اگه تا نیمساعت دیگه خودتونو برسونید براتون وقت تنظیم میکنم. منم نیمساعت صبر کردم و بعد اومدم طبقه بالا.
یعنی هیچ آشناییتی با مجموعه نداشتین؟
نه... فقط احساس کردم باید با یکی حرف بزنم. تابلوی مطب رو که دیدم مطمئنتر شدم.
خب میخوای درباره چی صحبت کنیم.
میخوام اعتراف کنم... من یه کار خیلی بد کردم.