خلاصه داستان: داستان درباره خانواده ای سه نفره است که آماندا (مادر) قصد دارد به هر نحوی تام (پسر) و لورا (دختر) خود را خوشبخت کند اما در نهایت موفق نمی شود و خانواده ویران می شود . در این برداشت از باغ وحش شیشه ای، اسب تک شاخ شیشه ای لورا جان می گیرد و داستان توسط او روایت می شود و کشمکش ها و درگیری های اعضای خانواده ( مادر ، دختر و پسر) به نمایش در می آید . این خانواده زندگی سختی دارند. پدر خانواده آنها را رها کرده و رفته است و مادر به هر وسیله ای می خواهد بچه های خود را خوشبخت کند. در این اجرا از کلام و دیالوگ بسیار کم استفاده شده است و رویکرد اجرا بر تصویر سازی و حرکت بنا شده است.