نمایشنامهی «بالماسکه در وایتهارت» یک درام مدرن مبتنی بر تشنج موقتی در رویدادهای گذراست. تشتجی که رفتهرفته بر تنش بین شخصیتها میافزاید و همین مساله همه چیز را تحتالشعاع قرار میدهد. اما نباید فراموش کنیم که شخصیتهای این نمایشنامه دائماً در حال پنهانکاری هستند. آنها همچون کسانی که در یک بالماسکه شرکت نمودهاند، نقابی نامرئی بر چهره زدهاند و خود را به گونهای معرفی مینمایند که در دورترین فاصله از خود شناخته شوند. سعی مینمایند همه چیز را انکار کنند و شخصی دیگر باشند، از این رو شاید تشنجی ساختگی ایجاد میکنند تا در پشت این فضای مهآلود، با آرامش خیال پنهان بمانند.
اما در خصوص فرم نگارشی نمایشنامه باید بگویم که تلاش شده استفادهی مینیمال از زبان، کلید اصلی نمایشنامه باشد؛ در همین خصوص از عبارتبندی موجز، انقطاعها، مکثهای مکرر، توقفهای میانجملهای، تکرار و شتاب ناگهانی در بیرونریزی خصوصیات شخصیت، استفاده شده است. همچنین سعی شده تا نمایشنامهی «بالماسکه در وایتهارت» از یک نوع ارتباط خاص در بین عناصر خود برخوردار باشد. ارتباطی چندبعدی که بازیهای زبانی، کلیشههای اغراقآمیز، تکرار و ترکیبات بیربط یا حتی عبارات ابتکاری را به دنبال خود داشته باشد و از زبان شخصیتهایی بیان شود که در یک تراژدی-کمدی توأمان اسیر شرایط جبری و فشارهای ناخوشایندِ ناخودآگاه هستند. نمایشنامهی «بالماسکه در وایتهارت» از شیوههای روایی کلاسیک عبور میکند و بعدتر آن را به مسخره میگیرد؛ و طبعاً تهمایهای از فضاسازیهای سورئال را تداعی مینماید. مسخرگیِ تلخی که لایههای قابل توجه تراژدی را از وادی روایتهای واریته تا شوخیها و بداههپردازیهای کمدیا دلآرته با خود میکشاند. در این نمایشنامه همه حرف میزنند تا حرف نزده باشند، سوال میپرسند تا جواب نگیرند، حرکت میکنند که تکان نخورند و به طور کلی فعالیتی انجام میدهند که در تضاد با انگیزهی اصلی انجام آن فعالیت است. به عبارتی «بالماسکه در وایتهارت»؛ اجتماعی از؛ همه چیز برای هیچ است.