همراهان تیوالی عزیز، تماشاگران محترم
حال که با لطف حضور دلگرم کنندهی شما، بلیتهای چند روز نخست نمایش «شپش» به پایان رسیده، به نظرم رسید بهترین زمان است که مراتب خرسندی و سپاس خود را بابت بذل توجهتان ابراز کنم. اگر پیش از این با شما عزیزان حرف میزدم شاید به حساب جلب دلسوزی شما برای نمایشی گذاشته میشد که امکانات مرسوم تبلیغ کاذب این روزها را برای خود ندارد. اما امروز که شما خود لطف کرده اید و پیشقدم شده اید که با بزرگواری و فرهیختگی، حامی تئاتر اصیل و بی پیرایه باشید، گفتگو با شما نازنینان ساده تر و لذت بخش تر است.
نمایش «شپش»، اجرای پایان دورهی دوم مجموعه کارگاه های کمدی خلّاق است که اینجانب با هدف کشف و پرورش استعداد های جدید و نیروهای تازه نفس برای تئاتر کمدی – از نوع ارزشمندش – آغاز کرده ام. در این مرحله، تئاتر مستقل تهران، بانی خیر شد و برگزاری کارگاه و تهیه کنندگی پروژهی پایانی آن را بر عهده گرفت. پروژه ای که از همان ابتدا قرار بود به شکلی جدی و زیربنایی دنبال شود و خوشبختانه دنبال شد.
هم بنده و هم مدیریت تئاتر مستقل تهران، خوب می دانستیم که در پیچیدگی شرایط کنونی تئاتر، راه سختی در پیش گرفته ایم. به ویژه آنکه این روزها، به راحتی می توانستیم تنها با به صحنه بردن نمایش های کمدی حرفه ای گذشته ی خود، و با حضور هنرپیشگان نام آشنای همکارمان، همچون گذشته سالنهایمان را پر کنیم و آسوده تر به راه خود ادامه دهیم. امّا، بنده ترجیح دادم به موازات کار حرفه ای خود، حاصل سالها تجربیات خود و همکارانم را به نسل بعدی عاشقان تئاتر کمدی، انتقال بدهم. دلم می خواست حتی به اندازه یک سرسوزن هم که شده، بر جریان تئاتر کمدی در سال های پیش رو تأثیرم را بگذارم که بعدها خود را بابت تنبلی و سهل انگاری در انتقال تجربیاتم، مزمت نکنم. دلم می خواست نسل جوان تئاتر ما، با سرسختی و ریزهکاریِ به صحنه بردن نمایش هایی همچون: «شبهای آوینیون »، «والس مرده شوران»، «دن کامیلو»، «شوایک»، «هتل پلازا»، «جن گیر» و «هیپوفیز»، آشنا شود. میخواستم نسل کنونی تئاتر ما، بیاموزد که چگونه بازیگران بزرگی طی سالهای گذشته در این نمایشها درخشیدهاند و به قلههای تئاتر کمدی رسیدهاند.
در دوّمین مرحله از کارگاه کمدی خلّاق، با گروهی همراه شدم که بیشترشان بی هیچ تجربهی عملی روی صحنه، عاشقانه و پرتلاش، پا به پای من آمدند و پا به پای شان آمدم. راه سختی را پیمودیم. فراز و فرودهای فراوانی داشتیم. امّا در طول نزدیک به ۱۰ ماه آموزش و بعد تمرین یک نمایش، نگاه امیدوار و منتظر هنرآموزان، انگیزه هایم را صد چندان کرد. در طول این ماه ها، اجرای نمایشم در سالن اصلی تئاتر شهر برای «ارباب پونتیلا» را به تعویق انداختم، نوبت سالنم در ایرانشهر را برای نمایش «سرخابیها» از دست دادم و قید یک کار تلویزیونی چندماهه را زدم، چون دلم نمیخواست رفیق نیمه راه باشم. چون دلم نمیخواست این همه شور و شوق و تلاش و امیدواری، عقیم بماند.
دست به قلم شدم و برای بچه ها نمایشنامه هم نوشتم، کاری که مدت ها بود به خاطر فیلمنامه نویسی، از آن فاصله گرفته بودم.
بعد از آن، همهاش تمرین بود و تمرین و تمرین، برای رسیدن به سطحی فراتر از یک کار کارگاهی. برای پهلو زدن به گونهای از تئاتر کمدی که من سالها با بهترین همکاران شناخته شده ام تجربه اش کرده بودم.
حالا در کمال فروتنی و بی هیچ ادعایی، میگویم: احساس قلبیام این است که مسیر را به درستی پیمودهایم. خوشحال و راضی ام که تمام توان و تجربه ام را به کار گرفتم تا نسلی جوان تر را با مختصات تئاتر کمدی - از آن نوعی که می شناسم و سالها تجربه اش کردهام - آشنا کنم . من و بچههای همراهم، حالا با نمایشی مهمان نگاه شما شده ایم که برایش از جانمایه گذاشته ایم.
در این راه، آنچه که به منِ مدرس و کارگردان و نویسنده بر می گشت، تلاش برای حفظ استانداردهای هنری اثر بود، به نحوی که شادابی و جذابیت اش تنها به خود اثر تکیه کند و نه لزوماً حواشی کاذب پیرامون آن. پر واضح است که ما هیچکدام از پارامترهای حاشیه ای جذب تماشاگر را فعلاً نداریم. تنها تکیه گاه این گروه از بچه ها، تنها کیفیت خود نمایش است و بعد حمایت شما تماشاگرانی که با خود اصل جنس تئاتر سر و کار دارید و نه هیچ چیز دیگر.
شما عزیزان تماشاگر، قدم پیش گذاشته اید و با درک درست موقعیت، کار بزرگی کرده اید. بی هیچ تعارفی، شما هم در آیندهی هنری دهها هنرجوی عاشق، نقش مهمی خواهید داشت. و آنها با همهی عشقشان، مقابل شما به صحنه خواهند رفت.
بیشتر این بچه ها برای اولین بار است که روی صحنه میروند، اما به شما قول می دهم زمانی که از سالن خارج شوید بازی بی پیرایه و صمیمی شان را تحسین کنید. همهی این بچه ها ناشناس اند و چهره نیستند، اما به شما قول می دهم در آینده دست کم نام چند نفرشان را بارها و بارها بشنوید و به تماشای بازی شان بنشینید. این بچهها نه سلبریتی اند و نه امکان ویژه ای برای تبلیغ کارشان دارند، اما به شما قول می دهم وقتی از سالن خارج شوید، شما خود مبلغ کارشان باشید.
در سالهای پیش رو، روزهایی خواهد رسید که شما تماشاگر عزیزِ فرهیخته، با تماشای درخشش تعدادی از این جوانان بر صحنه های تئاتر کمدی، قبل از همه خود را تحسین خواهید کرد که نقش به سزایی در به بار نشستن این باغستان نورس داشتهاید.
تئاتر هنر شریفی است، و تئاتر دیدن و تئاتر فهمیدن، خود هنری والاتر.
خوشحالم که هنوز تئاتر اصیل و بی پیرایه می تواند با حضور و حمایت شما فرهیختگان نفس بکشد و ببالد.