فیلمی از پروانه که مربی استخرزنان است از او و داخل فضای استخر در فضای مجازی منتشر می شود. هاشم همسر پروانه که از اوباش و خلافکاران سرشناس منطقه است در مواجهه با این مساله همسرش را به قتل می رساند و زندگی خانواده دستخوش ناملایمات زیادی می شود. حجت برادر کوچکتر هاشم که مغازه صافکاری دارد و آدم آرامی است تلاش می کند تا حقیقت ماجرا را کشف کند و خود به تنهایی مشکلا را برطرف سازد...
محمد کارت فیلمسازی که علاقه مندان جدی سینما پیشتر از او مستندهای خوبی را مشاهده کرده اند در نخستین ساخته خود با با عنوان شنای پروانه، به سراغ موضوع و مضامینی رفته که جزو بخشی از دغدغه های جامعه کنونی امروز به شمار می روند: از وحید مرادی تا هانی کرده و از فیلمهای سیاه تا آسیب شبکه های اجتماعی و غیره که البته همگی در خدمت موضوع اصلی فیلم که در بطن یک فضای قصه گو روایت می شود قرار می گیرد و آن نیز فشارهای فزاینده جامعه بر انسانها یی است که مستعد تبدیل افراد از حجت به هاشم و به نوعی از یک فرد آرام و بی آزار به انسانی طغیانگر و عاصی است و البته هوشمندی کارت در شنای پروانه این است که حجت اگرچه در جستجوی حقیقت می رود و در انتها نیز اجرای عدالت را به شکل مطلوب نظر خود برقرار می سازد، دیگر آن حجت قبلی نیست. توگویی حجت را بر خود و اطرافیانش تمام کرده و از همین روست که به درستی با دو شخصیت متفاوت از این کاراکتر در ابتدا و انتهای فیلم مواجه می شویم: شخصیتی که قبل از وقوع طوفان بسیار آرام و به شکلی تو سری خور است و شخصیتی که در پایان و از روی اجبار فردی مثل مسیب را نیز به دام خود می اندازد و افراد خانواده اش را بر سر یک سفره جمع می کند و به همگی توصیه می کند که به زندگی خود ادامه دهند.
فیلمنامه شنای پروانه قابلیت های پیدا و پنهانی دارد که آن را به عنوان یک اثر اول از سایر همتایانش مجزا می سازد. روایتی تا حدی دقیق از بخشی از جنوب شهر و آدمهایش با همه ویژگی هایی که دارند در بستر یک اکشن اجتماعی و معمایی که با قصه ای سر راست روایت می شود و جلو می رود. شخصیت پردازی آدمهای داستان نیز هر یک در حد خود به کفایت و حساب شده است و از همین رو نقش کوتاه و بلند در این قصه و اثر معنایی ندارد. فقط به نظرم نویسنده در پرداخت کامل شخصیت داماد خانواده با بازی ایمان صفا از بخشی از داستان به بعد غفلت کرده و با اینکه انتظار می رفت در سفر خیابانی حجت، او را نیز همراه ببیند اما بدون هیچ دلیل دراماتیکی این کاراکتر از همان صحنه محل نگهداری سگها حذف می شود و بعنوان یار مکمل، حجت را همراهی نمی کند و این انتظار مخاطب به نوعی ره به جایی نمی برد.
ساختار فیلم هم جذاب است و کارت توانایی های خود در عرصه سینمای مستند را به ویژه در فیلمبرداری و نماهای خیابانی به نمایش گذاشته و البته در این زمینه موفق نیز بوده است. انتخاب صحیح بازیگران از اصلی تا نقشهای فرعی به ویژه بازی های جواد عزتی، امیر آقایی و سایر بازیگران تا ایفای نقش متفاوتی از پانته آ بهرام همه و همه از نقاط قوت ساختاری محسوب می شوند. در کنار آن باید به تدوین خوب، طراحی صحنه و لباس و صدالبته کارگردانی هوشمندانه محمد کارت اشاره کنیم که با همین فیلم اولش جای پای خود را در سینمای قصه گو و قهرمان پرور محکم کرده و از همین الان می بایست مشتاقانه به انتظار دومین اثر این فیلمساز بنشینیم.
علی دهباشی