در جهان امروز، سازوکار حکومتها و دولتها در بسیاری از جوامع به گونهای طراحی شده که مردم را در چرخهای مداوم از دو رفتار کلیدی گرفتار کنند: مصرفگرایی مداوم و پذیرش وضع موجود بهعنوان یک امر تغییرناپذیر.
نخست، مصرفگرایی، ابزاری است که ذهن، زمان و انرژی انسانها را به سوی خود جلب میکند. هر روز کالاها، خدمات و ایدههای تازهای معرفی میشوند که هدفشان سرگرم نگه داشتن مردم در یک مسابقه بیپایان است. مسابقهای که نه تنها منابع مالی، بلکه تمرکز و خلاقیت مردم را نیز میبلعد. این چرخه، افراد را به گونهای درگیر میکند که کمتر فرصتی برای تفکر عمیق یا تحلیل انتقادی باقی میماند.
دوم، ایجاد حس ناتوانی در تغییر، یکی دیگر از راهکارهای کلیدی قدرتهاست. این ایده که «وضع موجود غیرقابل تغییر است» بهطور مستمر به جامعه القا میشود. مردم به تدریج باور میکنند که تغییر در ساختارها یا شرایطشان خارج از توان آنهاست. این باور، آنان را به پذیرش وضعیتی سوق میدهد که شاید عادلانه یا مطلوب نباشد، اما احساس میکنند که گریزی از آن نیست.
تئاتر نه تنها بازتابی از زندگی روزمره است، بلکه میتواند جرقهای برای تغییر باشد. این اثر، دعوتی است به مخاطب برای بازاندیشی در رفتارهای روزمره خود، کشف ظرفیتهای پنهانش برای تغییر، و رهایی از زنجیرهایی که شاید ناخودآگاه به پایش بسته شده است.