محسن آزرم: بروک دنیای نمایشی خود را از هیچ خلق میکند
به گزارش روابط عمومی خانه هنرمندان ایران، در ادامه هفته فیلم پیتر بروک که در خانه هنرمندان ایران در حال برگزاری است، شنبه 6 شهریور فیلم «سالار مگس ها» در تالار استاد شهناز به روی پرده رفت. در ادامه نیز نشست نقد و بررسی فیلم با حضور مهرداد پورعلم و محسن آزرم برگزار شد.
در ابتدای این نشست پورعلم به داستان ویلیام گلدینگ اشاره کرد و گفت: در فلسفه روش های مختلفی برای فلسفه ورزی وجود دارد؛ از جمله شیوه آزمایش های ذهنی یا خیالی که در آن به زبان ساده موقعیتی را فرض کرده و در آن موقعیت جوانب مختلف یک موضوع را می سنجیم. این نوشته ها با عباراتی همچون «فرض کن»، «تصور کن» و.. شروع می شود و سپس موقعیتی تشریح شده و موضوعی مورد بحث قرار می گیرد. در هنرها و ادبیات نیز چنین سنتی وجود دارد. در این آثار، موقعیتی خیالی به عنوان نمونه ای از موقعیت عمومی، اجتماع، سیاست و.. در نظر گرفته شده که گاهی اوقات به نمادپردازی نیز نزدیک می شود، مثل داستان های به اصطلاح «جزیره ای». داستان ویلیام گلدینگ نیز از نمونه های برجسته این شیوه است که هم از آثار پیش از خود تاثیر پذیرفته و هم تاثیر زیادی بر آثار بعد از خودش گذاشته است.
وی سپس به تفاوت دیدگاه بروک و گلدینگ پرداخت و گفت: جنبه های نمادپردازانه و تمثیلی در رمان گلدینگ خیلی پررنگ تر از فیلم بروک است و بروک رویکردی واقع گرایانه تر نسبت به رمان دارد. رمان هیچ اشاره ای به چگونگی حضور افراد در جزیره ندارد بلکه صرفا از این فرض استفاده می کند تا نشان دهد چگونه با گردهم آمدن آدم ها جوامع تشکیل می شوند، فطرت انسانی چیست، چه چیزهایی اکتسابی است و.. ولی بروک در ابتدای فیلم تصاویری از مدرسه، جنگ و.. نشان می دهد که با این شواهد داستان را واقع گرایانه تر می کند. در این اقتباس به هر حال چیزهایی از دست رفته است، چرا که به ناچار توصیفاتی حذف می شود که در رمان ذهن خواننده را گرم و آماده می کند ولی در فیلم صرفا با یک نما نشان تصویر می شود. به نظر می رسد در فیلم فرصت کافی برای شخضیت پردازی در نظر گرفته نشده و گویی بروک به عمد این کار را کرده است.
در ادامه آزرم به جنبه های تمثیلی در آثار بروک اشاره کرد و گفت: رمان «سالار مگس ها» رمانی کاملا تمثیلی است و به حکایت هایی قدیمی شبیه است که به آدم هایی می پرداختند که به یکباره از جامعه خود دور می شدند. به نظر می رسد همین تمثیلی بودن اثر برای بروک جذاب بوده است. در دنیای نمایشی بروک، نمایش هایی مثل «مجمع مرغان» یا همان منطق الطیر اساسا داستانی تمثیلی است و این جنبه های تمثیلی برای او همواره جذابیت داشته است. در مورد رمان ویلیام گلدینگ نیز همین اتفاق افتاده است. جنبه های تمثیلی به مخاطب این امکان را می دهد که رمان را از جنبه های مختلف ببیند و بسنجد و نتیجه گیری کند. با هر نگاه و از هر سو «سالار مگس ها» را بخوانیم به هر حال به یک نتیجه می رسیم. مثلا برای کسانی که همواره بر پاکی و صداقت کودکان تاکید می کنند، این رمان نمونه ای است که بر خلاف این دیدگاه قرار می گیرد.
این منتقد سینمایی ادامه داد: کار جالب بروک در فیلم اینست که رمانی ۴۰۰ صفحه ای را به شیواترین شکل ممکن فشرده کرده است. بحث اقتباس و بحث فشرده کردن رمان، دو بحث مجزا هستند و بروک خیلی خوب این کار را انجام داده است. تقریبا تمام دیالوگ های فیلم در رمان وجود دارد و از آن طرف دیالوگ هایی از کتاب که به نظر اضافه می رسیده حذف شده اند، بدون اینکه آسیبی به رمان وارد شود. بروک از این نظر پیرو معمار اعظم «مهابهاراتا» است که وقتی اراده کند، دنیای نمایشی خود را از هیچ خلق می کند بدون اینکه نیازی به صحنه پردازی یا دکور غریبی داشته باشد. این به علاقه او به نمایش های شرقی و آشنایی اش با تعزیه ایرانی برمی گردد. بروک از سادگی اتفاقاتی که روی صحنه تعزیه می افتد و تاثیر عظیمش بر تماشاچی حیرت زده شده بود. ضمن اینکه او زمانی این فیلم را ساخته که دوره موج نو سینمای فرانسه از راه رسیده، قید و بندهایی از پای سینما باز شده، دوربین آزادانه حرکت می کند، صدابرداری سر صحنه است و.. تاثیر چنین جریانی در فیلمبرداری «سالار مگس ها» به وضوح قابل مشاهد است.