نمایش «دستورالعملهای پرواز برای خدمه و خلبان» به نویسندگی و کارگردانی فرهاد فزونی و بازی پگاه آهنگرانی، مارین ونهولک، فرشاد فزونی و نکیسا بهشتی در تماشاخانه «پالیز» روی صحنه رفته است. نمایشی که بیشتر از آنکه یک تئاتر باشد بیشتر شبیه به پرفورمنسی است که در گالریهای هنری اجرا میشود. نمایشهایی که در ایران روی صحنه میروند و داعیه تجربیبودن دارند با توجه به امکانات و شرایط موجود تئاتر در ایران مانند گام زدن روی طناب پاره هستند. این روزها معمولا جسارت تجربهگرایی را بیشتر در جریان تئاتر دانشگاهی شاهد هستیم و تئاتر حرفهای گرایش بیشتری به تئاترهای دراماتیک و اجرای نمایشهای استاندارد دارد. با این احوال کارگردانهایی هستند که تلاش دارند تا در این زمینه دست به تجربه بزنند که بهتر است نامش را «تجربه در تئاتر» به جای «تئاتر تجربی» بگذاریم زیرا بستر تاریخی تئاتر ایران الکن است. تئاتر ایران به نسبت جریان تاریخی خود دچار گسست و انقطاع شده است. با این تفاسیر به نظر میرسد افرادی مانند آتیلا پسیانی، حمید پورآذری، علی اصغر دشتی و سیدمحمد مساوات چهرههایی هستند که در زمینه «تئاتر تجربی» فعالیت شاخصی داشتهاند. فرشاد فزونی بازیگر نمایش «دستورالعملهای پرواز برای خدمه و خلبان» نیز یکی از اعضای گروه تجربی «دنکیشوت» با سرپرستی علی اصغر دشتی است. در تئاترهای تجربی، اساسا «مفهوم» محور نمایش نیست و نگاه این آثار به تئاتر نگاهی تجربهگرا است. البته آثاری که در ایران روی صحنه میروند چه از نظر تئاترهای «روال عادی» یا «جریان اصلی» و چه از منظر تئاترهای تجربهگرا با آن چیزی که مثلا در کشور لهستان و انگلستان وجود دارد متفاوت است. تئاترهای تجربی اروپایی معمولا از تئاترهای آوانگارد تغذیه میشوند که دیگر دوران چنین آثاری هم به سر آمده است. چهرههایی مانند «کنستانتین استانیسلاوسکی» و «وسولد مایرهولد» روس، «برتولت برشت» و «اروین پیسکاتور» آلمانی، «یرژی گروتوفسکی» لهستانی، «پیتر بروک» انگلستانی و «ژاک کوپو» فرانسوی از جمله افرادی هستند که تاثیر بسیار زیادی در تئاتر تجربی و آوانگارد گذاشتهاند.
آیا در ایران تئاتر تجربی وجود دارد؟
در جریان تئاتر تجربی کارگردان یا گروه اجرایی نظریه خاصی را در باب اجرا دارد و تلاش میکند آن را به صورت عملی روی صحنه پیاده کند. بنابراین «نظریه» و «عمل» در راستای یکدیگر عمل میکنند. ژاک کوپو در جایی میگوید: «وظیفه اصلی کارگردان آن است که متن یک درامنویس را وفادارانه به «شعر درام» ترجمه کند. بازیگر نیز به مثابه «حضور زنده» مولف، تنها عنصر اساسی یک نمایش تئاتری است و اینکه تئاتر تنها هنگامی جوان خواهد شد که به سکوی لخت صحنه باز گردد.» علاوه بر این کارگردانی روس به نام «وسوالد میرهولد» باعث شکلگیری «تئاتر ساکن» شد که هنوز در دنیا کار میشود یا نظریه «کارگردان مولف» را مطرح کرد. او همچنین تماشاگر را به عنوان یکی از مولفهها و ارکان اساسی تئاتر به فرآیند اجرا وارد کرد. جالب است که نخستین کوششها جهت ارائه «تئاتر استلیزه» به عنوان یک ایده توسط «موریس مترلینگ» فرانسوی آغاز شد و در نهایت با اجراهای میرهولد روی صحنه وجاهت عملی به خود گرفت.
نوشتن درباره تئاتر تجربی در ایران به پژوهشهای گستردهای نیاز دارد. مثلا آثاری مشهور به «قهوهخانهای» که توسط اسماعیل خلج در دهه۱۳۴۰ در کارگاه نمایش اجرا شد توانست در زمان خودش فضایی متفاوت ایجاد کند. آربی اوانسیان، کارگردان ایرانی ارمنیتبار در دهه۱۳۴۰ توانست آثار متفاوتی را روی صحنه ببرد. مهمترین آنها اجرای «پژوهش ژرف و سترگ نو در سنگوارههای دوره بیست و پنجم زمینشناسی» (۱۳۴۷) به نویسندگی عباس نعلبندیان است. آشور بانی پال بابلا، هنرمند ارمنیتبار دیگری است که با اجراهای متفاوت خود در ایران و تحت تاثیر تئاتر آیینی و «آنتوان آرتو» هنرمند پیشرو فرانسوی، گامهایی مهم در زمینه تجربهگرایی برداشت. نمایش «قویتر» (۱۳۵۳-۱۳۵۲) او یکی از تئاترهای بحثبرانگیز زمان خودش بود. ولی تمام تجربیات «کارگاه نمایش» و «تجربه در تئاتر» ایرانی دچار گسست شد. نسل جدید تئاتر ایران هنوز نتوانسته آن فضا را احیاء و ادامه دهد. تئاتر خصوصی هم تار و پود و رگ و ریشه تجربهگرایی را از بیخ و بن زده است.
پرواز روی صحنه یا آزار تماشاگر حرفهای
نمایش «دستورالعملهای پرواز برای خدمه و خلبان» اثری است که تلاش دارد با به کارگیری عناصری مانند «تایپوگرافی»، «پرفورمنس آرت» و «طراحی صدا» تماشاگر را با فضایی متفاوت روبهرو کند. کلید اصلی این نمایش ایجاد «تمایز» بین تئاترهای جریان اصلی و تئاترهای آلترناتیو یا تئاتر دیگر است. ولی در همان ابتدا نشانههایی وجود دارد که تماشاگر حرفهای تئاتر را آزار میدهد. نخست، حضور پگاه آهنگرانی به عنوان بازیگر سینمایی و دوم، میزبانی تماشاخانه «پالیز» است. این دو نشانه هستند. اجرای آثار متفاوت در سالنهای خصوصی بسیار عجیب و در عین حال ریسکآمیز است. مخاطب وقتی با نام یک چهره سینمایی مواجه میشود انتظار دیدن نمایش تجاری را دارد. فرهاد فزونی، تمام این قواعد را ناآگاهانه یا آگاهانه شکسته است. نمایش او با تخیل شما کار دارد. تخیلی که این روزها در بین تماشاگران ایرانی محدود شده است. آنها از بس کارهای تکراری بر اساس ژانر کمدی و نمایشنامههای دستمالیشده دیدهاند که خیلی کم با تئاترهای دیگر ارتباط برقرار میکنند. البته شاید کارگردان تلاش داشته تا تماشاگران را دست بیاندازد. شاید هم به علت ضعف بازیگری گروه خود روی به تئاتری شبیه آثار «فرمالیستی» آورده است. بازیگرهای نمایش «دستورالعملهای پرواز برای خدمه و خلبان» با تماشاگر حرف نمیزنند. آنها فقط لب میزنند. صدای آنها از پیش ضبط شده است و از طریق بلندگوها پخش میشود. راه رفتن بازیگران شبیه عروسک است. تمام عناصر اجرایی خبر از نمایشی «فرمالیستی» میدهد. دیگر مفهوم مهم نیست بلکه شیوه اجرایی مهم شده است. هیچ سبک و شیوه خاصی مد نظر کارگردان نیست. او تلاش میکند از هر چیزی که در آن تبحر دارد بهره بگیرد. عناصر «گرافیکی» و «طراحی صدا» مهمترین ابزار او هستند بنابراین فزونی در ایجاد تئاتر با مشکل روبهرو شده است. شاید اگر نام کار او را «پرفورمنس» بگذاریم شرایط بهتر شود. باز هم تاکید میکنیم که شاید همین اصطلاح هم عنوانی غلط برای اجرای او باشد. کارگردان دنبال مفهوم، سبک، ژانر و شیوه خاصی نیست. او علاقه دارد همه نشانههای«گرافیکی» و «صوتی» را در هم مخلوط کند. داستان چند پاره نمایش هم خبر از به کما رفتن یک شخصیت میدهد. بنابراین تمام اتفاقات از فیلتر یک ذهن به کما رفته برای مخاطب روایت میشود. چند داستان را داریم که تودرتو روایت میشوند. کارگردان هیچ قراردادی با تماشاگر برای لمس اجرای خود برقرار نمیکند؛ همین کار لطمه جدی به اجرای او میزند. همینطور که پیش از این هم عنوان شد نشانههای غلطی هم به تماشاگر انتقال داده شده است. بنابراین دیدن چنین اجرایی برای مخاطب غیر حرفهای تئاتر که هیچ آمادگی ندارد، آزاردهنده است. وقتی در تماشاخانهای خصوصی اجرایی میروید و نام یک چهره سینمایی را در پوستر تئاتر خود میآورید با تماشاگری مواجه خواهید شد که برای «سلفیگرفتن» و «خوشگذرانی» به دیدن کار شما میآید. با تماشاگان حرفهای محدودی هم روبهرو خواهید شد. با این حال کارگردان «دستورالعملهای پرواز برای خدمه و خلبان» تلاش میکند تماشاگر را در فضایی متفاوت قرار دهد.
شعرگرافی به همراه نویسهنگاری
با توضیحاتی که از نمایش فزونی رفت به نظر میرود او که در زمینه «گرافیک» و «شعر» فعالیت حرفهای دارد همان مسیر را در تئاتر هم پیش گرفته و شاید به دنبال ترکیب اینها بوده است. اگر اینگونه باشد باید نام کار او را «شعرگرافی» بگذاریم. شیوه اجرایی فزونی پر از نشانههایی از «تایپوگرافی» یا «نویسهنگاری» است. نویسهنگاری به هنر چیدمان حروف برای زبان تصویری گفته میشود. در این کار نوشتار به وجه تصویری نزدیک میشود. به طور خلاصه باید نمایش «دستورالعملهای پرواز برای خدمه و خلبان» را تجربهای در همین زمینه دانست. چنین تجربیاتی معمولا در ورطه «پرفورمنس» یا گالریهای هنر مدرن صورت میگیرد. اگر تئاتر «پستمدرن» را ترکیبی از عناصر و نشانههای گوناگون بدانیم، اجرای فزونی نیز اجرایی پستمدرن است. اینها تمام برچسبهایی بود که میتوانستیم به اجرای «دستورالعملهای پرواز برای خدمه و خلبان» بچسبانیم. گمان میرود که برای کارگردان هیچ تعریف مشخصی از هیچ عنصری در تئاتر و به طور کلی هنر مهم نیست. بنابراین شاید اجرای فرهاد فزونی کاری تعریفگریز است. با تمام این تفاسیر، اجراهایی که داعیه تجربهگرا بودن در ایران دارند روی طنابی پاره گام میزنند.
منبع: روزنامه ابتکار