نمایش «این یک پیپ نیست» با نویسندگی و کارگردانی محمد مساوات چندی است که در سالن نمایش تئاتر مستقل اجرا می شود.
نمایش یک اجرای خطی روی صحنه نیست بلکه بازیگران و تماشاگران در آرایشی دایرهای با هم به کشف و خلق اثر می پردازند و هرکدام روایت مستقل خود را از سوژه ها و مشاهدات دارند.
نمایش حداقل هفت کاراکتر دارد؛ جان و جیم - دوبرادر- پدر و مادرشان، ماریا، پلیس و تماشاگران...
برای من در جایگاه سالن فقط جیم و جان و ماریا قابل رویت هستند، جیم و جان فقط پلیس و ماریا را میبینند و پلیس مادر و جیم و جان را و همینطور الیآخر با هرکس روایت و ارتباطات مستقل خود را با جهان بیرونی دارد که مدام همدیگر را قطع میکنند. «این یک پیپ نیست» به ما میگوید صحبت از یک حقیقت مطلق و وجود ادراک واحد از یک سوژه بیشتر یک شوخی است و نهایتاً میتوان در سیر آفاق از واقعیتهای متکثر سخن گفت. واقعیتهایی که هیچکدام اصالت یا برتری بر دیگری ندارند.
«این یک پیپ نیست» که این نمایش نام خود را از آن وام گرفته است اثری از رنه ماگریت است که در آن تصویر یک پیپ وجود دارد و زیر آن عبارت «این یک پیپ نیست» نوشتهشده است.
ماگریت با رندی به نبودن یک پیپ واقعی در تصویر اشاره میکند و اینکه تفسیر پیپ از این عکس نهایتاً میتواند روایت یک بیننده باشد، او بعدها اثر دیگری به نام «دو راز» ارائه میکند که اثر «این یک پیپ نیست» در آن روی یک سه پایه قرار دارد سه پایه روی یک کفپوش چوبی قرارگرفته و بالای همه اینها تصویر یک پیپ بزرگتر وجود دارد. میشل فوکو در کتاب «این یک پیپ نیست» به نقد این اثر پرداخته سؤالات و ابهامات بیشتری در مورد پیپ و سایر عناصر تصویر مطرح میکند و در متن آن به طرح دیدگاههای خود در مورد روایتهای مستقل از یک واقعه و نبود روایت واحد و اصیل میپردازد.
رسم است که در پایان اجرای یک نمایش بازیگران بر صحنه حاضر میشوند و مورد تشویق تماشاگران قرار میگیرند. نمایش «این یک پیپ نیست» هم با همین رسم مألوف تمام میشود و بازیگران به سمت تماشاگران خود میآیند اما تماشاگران حاضر درصحنه و حداقل من هیچ بازیگری را نمیبینم، شاید بازیگران به سمت روایت خود از تماشاگران رفته و توسط آنها تشویق شده باشند.