پدران نخستین تجربه سالم صلواتی در عرصه ساخت فیلم بلند است و حاصل همکاری او با نویسنده ای است که سابقه نگارش فیلمنامه های مطرحی چون قدمگاه و یک حبه قند و خیلی دور خیلی نزدیک در سینمای ایران دارد. طبیعتا این ترکیب تماشاگر را راغب می کند تا فیلم را تماشا کند و این انتظار را در او زنده نگه می دارد که با یک فیلم خوب اجتماعی او را غافلگیر سازد اما آیا این اتفاق در پایان فیلم می افتد؟
پدران قصه ای تک خطی و ساده دارد: تقابل پسران با پدران متعلق به نسل قبلشان. این موضوع تازه ای نیست و طبیعتا فیلمساز برای رهایی از دام تکراری بودن باید این تقابل فرهنگی را با ابزار سینمایی به خوبی به تصویر بکشد و علل این شکاف های نسلی و طبقاتی را نشان دهد اما این اتفاق در فیلم نمی افتد. نویسنده تلاش کرده تا در یک جامعه نسبتا بومی و با انتخاب دو نسل از دو جایگاه متفاوت فرهنگی و اجتماعی و طبقاتی بیننده را به چالش بکشد و با نمایش رفتارهای فرهنگی که هویت ایرانی قهرمانان قصه را شکل می دهد به کمبودها و مشکلات ناشی از این خرده فرهنگ ها بپردازد اما در تلاش خود ناکام می ماند. بیننده نمی داند که چرا باید شخصیت پدر معلم را به عنوان مثال مقصر این گسست فرهنگی که در نهایت به فاجعه می انجامد، بداند؟ او فردی ناموفق در زندگی خانوادگی خود است در حالی که عمری به تربیت شاگردان خود پرداخته؟ مگر همین پدر نیست که تلاش دارد کانون خانواده خود را به هر قیمتی حفظ کند؟ اعتیاد پسران نمونه همه آن چیزهایی است که پدران درباره فرزندان خود نمی دانند ولی بیننده در پایان نمی فهمد اصلا چرا آن دو جوان به اعتیاد روی آورده اند؟ نقش دخترک در ماجرای این دو چیست؟ قرار است نمایشگر سقوط فرهنگی نسلی باشد که والدینشان هیچ توجه ای به آنان ندارند؟ این عدم ریشه یابی و حتی عدم نمایش درست و شخصیت های خام پرداخت نشده باعث شده بیننده در جایگاه حضار دادگاهی قرار گیرد که در پایان فقط محکومیت یک جانبه و دور از انصاف متهمان پرونده را شاهد باشد بدون آنکه بداند اصلا چه اتفاقی افتاده است؟ روایت داستان و شخصیت پردازی درست تنها نیاز این داستان است که روایت الکن و ساختن تیپ به جای شخصیت پردازی درست، باعث شده فیلم را به اثری به شدت تکراری و شعارزده و بی محتوا تبدیل کند.
بازی های به شدت تکراری با ادای لهجه ای که اصلا به دل تماشاگر نمی نشیند و تدوین یک خطی که هیچ کمکی به ساخت فیلم نکرده است و طراحی صحنه و لباس به شدت کلیشه ای و نخ نما شده هم مزید بر علت شده تا شاهد فیلمی باشیم که در ژانر سینمای اجتماعی نه خاص است و نه ویژه.
نکته ای که اشاره به آن را ضروری می دانم، عدم شناخت مدیوم سینما و فیلم بلند است که در جشنواره امسال به کرات دیده می شود. این اثر در بهترین حالت می توانست یک تله فیلم با مدت زمان کوتاهتری باشد و بعید می دانم در اکران عمومی بتواند به اقبالی دست یابد و این هم یکی دیگر از شکست های این فیلم است چه کارگردان با استفاده از بازیگران حرفه ای تلاش کرده مخاطبی هرچند جمع و جور برای فیلم خود جمع کند و فروشی حاصل شود که تامین کننده هزینه نه چندان سرسام آور فیلم باشد اما در نهایت شاهد فیلمی هستیم به شدت تکراری، به شدت ملال آور و به شدت ناامید کننده از فیلمساز و نویسنده ای که تجربه های قبلی بسیار بهتری داشتند.
ندا الماسیان طهرانی