همکاری ندا شاهرخی و یاسمن خواجهای را میتوان نوعی مقاله-اجرا فرض گرفت. روایتی از نسبت آدمها با چشمانداز پنجرهها در محلههای مختلف تهران؛ از مولوی تا شهرک غرب. اما این نسبت آدمها با اشیا مدام با نسبتی دیگر اینبار انسان با انسان، از نو صورتبندی میشود. نسبتی که رابطه عاطفی سعید و هنگامه را در مدت یک دهه میکاود. سعید که نقش او را مرتضی یونسزاده بازی میکند، در قالب یک سخنرانی، زیست شهری مردمان تهران با پنجرهها را بررسی میکند. گفتار نظرورزانه سعید از طریق روایت روزمره شخصیت هنگامه به چالش کشیده میشود. هنگامه در آستانه 39 سالگی، با مرور گذشته، از حق مادر شدن میپرسد و تجربه مادرانگی را طرح میکند. در این سیر و سلوک عاشقانه که با منطقالطیر عطار رنگ و بوی عارفانه به خود میگیرد، هنگامه با غیاب سعید، به خودآگاهی رسیده و تماشاگران را به مشارکت در نمایشگاهی که در حال خلق آن است دعوت میکند.
,ندا شاهرخی و یاسمن خواجهای در مقام نویسنده و کارگردان، از منطق بازنمایی فاصله گرفته و تلاش دارند یک فضای تجسمی را خلق کنند. به دیگر سخن با اجرایی مواجه هستیم که خود را به تدریج از طریق نشانههای بصری نمایان کرده و گسترش میدهد. سعید چنگیزیان در نقش هنگامه، بیش از آنکه نقش یک زن را با تمام استلزمات آن بازی کند تلاش دارد به مفهوم «زنانگی» نزدیک شود. انتخاب چنگیزیان در نقش هنگامه، نوعی بازیگوشی و حتی تامل انتقادی در رابطه با حضور بدن زنانه در تئاتر ایران امروز است. اما چنگیزیان با مهارت از این چالش بزرگ عبور میکند. چه آن زمان که با سعید مشغول بازی پینکپونگ میشود و چه آن زمان که دیوانهوار رقص سماع میکند و بدن یک مرد را میانجی حضور غایب یک بدن زنانه میکند.
اجرای «اینجا پنجرهای باز مانده است» به لحاظ فرمال، پیشنهادهای تازهای برای تئاتر ایران دارد. به هر حال بعد از رخدادهای پاییز گذشته، نهاد اجتماعی تئاتر میبایست به فرمهای تازه و رادیکالتر فکر کند. چراکه بادهای تغییر وزیدن گرفته است و پنجرهها در حال بسته شدن است.
محمد حسن خدایی | منتقد