در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال تئاتر | اخبار | گزارشی از رضا آشفته: پایان و فروپاشی رؤیای آمریکایی
S3 > com/org | (HTTPS) 78.157.41.91 : 09:49:56
نمایش نفرین قحطی زده‌گان | گزارشی از رضا آشفته: پایان و فروپاشی رؤیای آمریکایی | عکس

نمایش «نفرین قحطی‌زدگان» از مهم‌ترین نمایش‌نامه‌های سم شپارد آمریکایی است که با ترجمه و کارگردانی «اشکان خطیبی» دارد در تماشاخانه سمندریان اجرا می‌شود. نمایشی که رؤیای آمریکایی را به چالش می‌کشد و در آن به‌گونه‌ای دارد پایان این رؤیا را رقم می‌زند و در آن سقوط تراژیکی در یک خانواده آمریکایی به وقوع می‌پیوندد و ما می‌بینم که پدر خانواده به‌دلیل دائم‌الخمربودن و قمارکردن، همه زندگی‌اش را از دست داده و دیگر انگیزه و رؤیایی برای تداوم حیات ندارد. او خانه و باغ و مزرعه‌اش را به یک مرد صاحب میکده فروخته، درحالی‌که به‌دلیل بیماربودن و الکلی‌بودن صلاحیت این کار را ندارد. از این سو مادر خانواده نیز به کمک یک وکیل در حال فروش خانه است. پسر خانواده درصدد است که به بره بیمار رسیدگی کند و درِ تازه‌ای برای خانه بسازد و درِ شکسته را عوض کند که جلوی همین‌طوری دیگران را به این خانه بگیرد. دختر خانواده حالت یاغی‌گری یافته و برای آنکه انتقامش را از آن مرد میکده‌دار بگیرد، به بارش هجوم می‌برد و پلیس او را دستگیر می‌کند. بعد هم از آنجا می‌گریزد و به‌دنبال بخت خود عزم می‌کند که سر از مکزیک درآورد. پدر هم در یک روز به‌ناگاه تصمیم گرفته امیدوارانه زندگی کند و دست از آن گذشته نامعلوم بردارد، درحالی‌که پلیس در پی اوست و به‌ناچار او هم قصد گریز به مکزیک را می‌کند؛ اما خانه از پای‌بست ویران است.
در این گزارش، با اشکان خطیبی مروری کرده‌ایم بر روند و روال اجرای نمایش «نفرین قحطی‌زدگان».

ترجمه
خطیبی نمایش‌نامه «نفرین قحطی‌زدگان» را ۱۴ سال پیش ترجمه کرده است که سرانجام سال گذشته مجوز انتشار آن صادر شد. کتاب «عشق و نفرین» که شامل دو نمایش‌نامه شپارد از جمله «نفرین قحطی‌زد‌گان» و «عشق وحشی» است، پس از استقبال مخاطبان در مراسم امضای این کتاب در تهران، اصفهان، رشت، تبریز و مشهد به چاپ چهارم رسید.
از نگاه خطیبی، «نفرین قحطی‌زدگان» نمایش‌نامه جذاب‌تری نسبت به «دل‌کندن» است و جزء ۱۰ نمایش‌نامه برتر قرن بیستم است. این نمایش‌نامه یکی از سه‌گانه‌های شپارد درباره خانواده آمریکایی است که خطیبی فکر می‌کند به‌خاطر اینکه تا امروز هیچ اجرایی از این نمایش روی صحنه نرفته «نفرین قحطی‌زدگان» نسبت به دیگر نمایش‌نامه‌ها گزینه مناسب‌تری برای اجراست. «نفرین قحطی‌زدگان» یکی از نمایش‌نامه‌های سه‌گانه شپارد در کنار «کودک مدفون» و «غرب حقیقی» درباره خانواده‌ آمریکایی است که حال‌و‌هوای آن به شکل عجیبی با وضعیت کنونی سنخیت دارد.
خطیبی که خود متن‌های سم شپارد را ترجمه کرده است، درباره اینکه چرا انتشار این ترجمه به تعویق افتاده، می‌گوید: «دلیل به‌تعویق‌افتادن انتشار «نفرین قحطی‌زدگان» حجم بالای حذفیات بود که قرار بود در نمایش‌نامه اعمال شود، به‌ویژه روی دو صحنه و یک کانسپت اصلی نمایش که حقیقتا قابل حذف‌شدن یا سانسورکردن نبود و کل فحوای نمایش را تحت ‌تأثیر قرار می‌داد و چندین صحنه مرتبط به آن دچار ایراد می‌شد. در دوره‌های متفاوت مدیران ارشاد، هر بار که نمایش‌نامه ارجاع داده می‌شد، درخواست اعمال حذفیات بیشتر را به‌دنبال داشت، نمی‌دانم در چه فرایندی، اما بعد از ۱۴ سال چیزی شبیه به معجزه رخ داد و آقای امجد دو نمایش‌نامه‌ای را که به ایشان داده بودم، با هم ممزوج کردند و نام آن را عشق و نفرین گذاشتند و مجددا آن را به شکل عجیبی ارائه دادند و در نهایت
مجوز چاپ گرفت».

انتخاب متن
انتخاب متن یکی از مهم‌ترین کارهای کارگردان است و «نفرین قحطی‌زدگان» نیز به‌درستی برای نقد یک وضعیت جهان‌شمول انتخاب شده و بنا بر ایده‌های ناظر بر اوضاع، میزانسن داده شده است. این کارگردان در‌این‌باره معتقد است: «اصولا شپارد جزء آن دسته از نمایش‌نامه‌نویس‌هایی نیست که وقتی نمایش‌نامه‌های متعدد او را می‌خوانید، فراگیر و جهان‌شمول‌بودن به چشمتان بیاید، اتفاقا نمایش‌نامه‌های بسیاری دارد که آدم را به این فکر وامی‌دارد که چقدر یک آدم باید دغدغه آمریکایی و فروپاشی رؤیای آمریکایی داشته باشد که این میزان درباره آن قلم بزند و چرا این موضوعات باید برای آدم‌های کشورهای دیگر – به‌عنوان مخاطب - مهم باشد؛ اما «سه‌گانه خانواده آمریکایی» او به شکل عجیبی فراگیر است، زیرا روی وجوهی از انسانیت دست می‌گذارد که به‌شدت در تمام انسان‌ها مشترک هستند، به‌ویژه اینکه داستان نمایش در دهه‌ای در آمریکا اتفاق می‌افتد که به‌لحاظ موقعیت اقتصادی و اجتماعی غرابت عجیبی با زمان حال ما در کشورمان دارد، طبیعی‌ است که این مشخصه من را واداشت تا این نمایش را برای روی‌صحنه‌ماندن انتخاب کنم، کمااینکه -دروغ چرا- از دریافت مجوز ذوق‌زده بودم».
در این نمایش خانواده به دلیل دائم‌الخمربودن پدر و بدهی‌ها و عصبانیت‌هایش در حال فروپاشی است، بستر خانواده در این کنکاش اهمیت می‌یابد و در این روزگار در تمام دنیا به‌ویژه در جامعه خودمان خانواده با بحران‌های اساسی همراه شده است. خطیبی درباره این موضوع می‌گوید: «درباره اینکه‌ چقدر بستر خانواده در اجرا برایم مهم بود، باید بگویم نه‌فقط بستر خانواده؛ بلکه همان میزانی که تک‌تک شخصیت‌ها برای شپارد مهم بود، سعی کردم برای من هم اهمیت داشته باشد. اگر دقت کرده باشید، من سعی کرده‌ام در اجرا به‌شدت به متن وفادار بمانم و شیوه اجرائی پیشنهادی شپارد را در پیش بگیرم و با اعمال میزانسن‌های متظاهرانه در راستای شوآف‌کردنِ کارگردانی خودم و مسائلی از این دست نباشم و بیش از هر چیزی تلاش کنم آنچه شپارد در ذهن داشته است، برای تماشاچی عینیت پیدا کند؛ اما این خانواده، خانواده غریبی هستند؛ از این نظر که با وجود اینکه یک خانواده هستند و عُلقه‌های عجیبی دارند، همه شبیه هم هستند، همه قرار است به عاقبت همدیگر دچار شوند و این موضوع بارها در نمایش تکرار می‌شود و به لحاظ میزانسن و حتی فیزیک این جایگزینی‌های آدم‌ها را به جای هم روی صحنه می‌بینید؛ اما از دیگر سو- نمی‌خواهم بگویم در ضدیت با هم هستند- به‌شدت با هم چِک نیستند و عملا هیچ ارتباط سالم و صحیح خانوادگی‌ای بین آنها وجود ندارد؛ به‌ویژه وقتی که تماشاچی ایرانی این خانواده را با چارچوب‌های اخلاقی خانواده‌ای که در ایران مرسوم است، مقایسه می‌کند. طبیعی است که این روند کار کارگردان و بازیگران را سخت‌تر می‌کند. اعضای این خانواده در قالب این نمایش شبیه یک خط ملودی هستند که هریک از آنها برای خود هارمونی جداگانه‌ای دارند، در مجموع مشخص است که اینها خانواده هستند. چیزی شبیه هم‌نوازی یک ارکستر، اما می‌توان گفت هر کسی با رنگ و ملودی خود روی صحنه حضور پیدا می‌کند. درآوردن این موضوع- به‌ویژه اینکه کمتر از سه ماه ما برای اجرا تمرین کردیم- کاری بسیار دشوار بود. به‌هرحال خوبی داشتن بازیگران تئاتری این است که کار را انجام می‌دهند و این شانس من بود».

بازیگران
«نفرین قحطی‌زدگان» از ۲۷ خرداد با بازی آناهیتا درگاهی، میرسعید مولویان، هامون سیدی، نورا پیدایش‌فرد، امیر پاکدل، بهتاش ساکنین و مسعود رمضانی در سالن سمندریان تماشاخانه ایرانشهر روی صحنه رفته است. این بازیگران با آنکه جوان و ناشناخته هستند؛ اما به‌درستی گزینش شده‌اند و در چارچوب شخصیت‌ها دارند بازی می‌کنند.
در این کار چهره‌های جوانی مانند نورا پیدایش‌فرد و هامون سیدی به جامعه تئاتر معرفی و شناسانده می‌شوند،

حال تئاتر
حال تئاتر تقریبا در این بلبشوی خصوصی‌شدن خوب نیست اما خطیبی نیز دارد از فرایند تئاتری و بهره‌مندی از بازیگران ناشناخته و الزاما تئاتری استفاده می‌کند. او در پاسخ  به این پرسش که چقدر تئاتری‌بودن اثر برایش ملاک است، می‌گوید: «تئاتر تقریبا همین‌طور است و بهره‌مندی از بازیگران ناشناخته و مسائلی ازاین‌دست...  درواقع در پاسخ به این سؤال باید ادامه پاسخ قبلی‌ام را پی بگیرم؛ بله دشوار است و طبیعی است که من هم بیش از هرکس دلم می‌خواهد نه‌تنها نمایشم مخارج خود را برآورده کند، بلکه برای خودم هم دستمزدی بماند. اما چیزی حدود دو سال است هر کاری که تهیه کردم، چنین تأمیناتی را به دنبال نداشته است. چون من در تئاتر زیاد تهیه‌کنندگی می‌کنم اما نامم را هیچ‌وقت نمی‌زنم. حداقل در این دو سالی که کار کردم، با اینکه می‌توان گفت به‌عنوان بازیگر چهره شناخته‌شده آن نمایش من بودم، تقریبا می‌توانم بگویم که نه برای تهیه‌کنندگی و نه برای بازیگری هیچ دستمزدی دریافت نکردم. به‌هرحال وقتی می‌خواهید دکور، نور و... خوب داشته باشید، بازیگرانی داشته باشید که فقط صِرف نام‌دار بودن هزینه‌های زیادی را می‌طلبد. البته خدایی نکرده قصد توهین ندارم، من خودم هم جزء همان دسته از بازیگران طبقه‌بندی می‌شوم، اتفاقا استفاده‌کردن از آنها در زمان لازم خیلی هم عالی است اما هجومی که به این سمت برده‌ایم که تئاتری را روی صحنه نبریم مگر اینکه چهره‌ای شناخته‌شده در آن بازی کند و این فشاری که تهیه‌کنندگان به گروه‌های تئاتری، کارگردان‌ها و... می‌آورند و اصولا فضای موجود طبیعی است که این روند کار را سخت می‌کند. اینکه بخواهید کیفیت را بالا نگه دارید و همچنان از بازیگر چهره‌ای استفاده نکنید تا تنور فروش بلیت را گرم نگه دارد یا در ابتدا گرم کند، کار سختی است. فکر می‌کنم با عقل معاش نمی‌توان به سراغ پاسخ دادن به چنین سؤالاتی رفت؛ زیرا نوعی دیوانگی است که خدا می‌داند تا چه زمانی ادامه دارد اما خدا این لطف را در حق من کرده است که فعلا این دیوانگی را دارم. با شرایط کنونی که نه‌فقط در تئاتر بلکه در تمام جوانب اجتماعی و زندگی حکمفرماست، تا چه زمان این دیوانگی ادامه پیدا خواهد کرد، نمی‌دانم اما به‌هر‌حال در حال جلورفتن هستم. باید بگویم تئاتری‌بودن اثر همیشه برای من معیار بوده است؛ حتی وقتی پرفورمنس کار می‌کردم هم همین‌طور بود، یعنی حتی وقتی کنسرت دارم نمایش در آن حضور پررنگ دارد. اما وقتی یک اثر از شپارد کار می‌شود، طبیعی است تک‌تک مؤلفه‌های یک نمایش اهمیت خاص خود را دارد. برای من هم به‌شدت مهم بود که یک نمایش قائم‌به‌ذات خود روی صحنه برود، نه اینکه کار من باشد بلکه مجموعه آدم‌هایی که در این کار حضور دارند، در آن دخیل هستند. زیرا تئاتر جزء آن دسته از هنرهایی است که چون به شکل زنده با مخاطب ارتباط برقرار می‌کند، به‌شدت حال آدم‌هایی که آن اثر را روی صحنه می‌برند، در کار تأثیرگذار است. برای همین مجموعه آدم‌ها و عواملی که در این کار بودند، با این دید به این کار نزدیک شدند».

طراحی
در روزگاری که همه بی‌دلیل طراحی صحنه، لباس، حتی گریم و نور را نادیده می‌انگارند، خطیبی خیلی با جدیت تمام از این عناصر دیداری برای بهبود کارش بهره برده است و برای ساخت دکور و چیدمان وسایل صحنه هزینه کرده است و همچنین از لباس و گریم و حتی نور به قاعده صحنه و ناز صحنه از این عناصر بهره می‌برد. این کارگردان دراین‌باره می‌گوید: «همه‌جای دنیا جنبش‌ها یا موج‌هایی در اجرا راه می‌‌افتد که به تبع آن گروه‌های تئاتری، حتی گروه‌های تئاتری باسابقه آثاری را تولید می‌کنند که می‌تواند در این قالب دسته‌بندی شود. اگر راجع به اروپا حرف می‌زنیم، باید بدانیم که اکثر ژانرهای متفاوت تئاتر در اروپا وجود دارد؛ حال اگر یک موج راه بیفتد، این طور نیست که یکباره برلین آنسامبل اجرای ریچارد دوم و سوم را از دستور خارج کند و شروع به کارهای دیگر بکند. یعنی آن بستر همیشه موجود است و کار خود را انجام می‌دهد و در کنار آن موجی هم در حال عبور است. در ایران هم به دلیل وضعیتی که سالن‌های خصوصی و حتی سالن‌های دولتی پیدا کرده‌اند که غیر از تئاتر شهر همه سالن‌ها حداقل دو اجرا می‌روند و یعنی دو گروه مجبور هستند با هم بروند. به‌هر‌حال ساخت دکور پُرتابل بسیار پرهزینه است و می‌تواند هزینه ساخت دکور را برای شما تا دو برابر افزایش بدهد. با توجه به قیمت بلیت معمول و مرسومی هم که وجود دارد، طبیعی است که ممکن نیست بودجه از حد مشخصی بالاتر بزند اما از این طرف هم سالن شما را موظف می‌کند که دکور باید جمع‌‌آوری شود. بعد هم خیلی از گروه‌ها علاقه دارند که در شهرستان‌ها و خارج از کشور اجرا داشته باشند و طبیعتا این‌طور می‌شود که همه به یک چهارپایه و دو، سه بازیگری که مونولوگ یا دیالوگ می‌گویند، می‌رسیم و این می‌شود نمایش. البته آن‌هم یک مدل است و نمی‌گویم باید حذف شود. چون خاطرم هست که سال‌های دور (اگر اشتباه نکنم) نمایشی از آلمان یا سوئیس به نام «ها هملت» دیدم که دو بازیگر روی دو چهارپایه با کمترین ابزار ممکن در تالار اصلی تئاتر شهر نشستند و کل هملت را  اجرا کردند».
او درباره اینکه چرا با جدیت این کار را می‌کند، گفت: «برای اینکه به‌شدت مطمئن هستم که تئاتر، خصوصا نمایش‌هایی از این دست رئالیستی یا ناتورالیستی وقتی روی صحنه می‌رود، شما نمی‌توانید بیش‌از‌حد از تماشاچی انتظار داشته باشید، مگر تماشاچی تا کجا باید از تخیل خودش استفاده کند یا مایه بگذارد، برای اینکه به قراردادهای شما برای فهم این‌گونه نمایش‌ها نزدیک بشود؟ به‌هرترتیب یک بخش از موضوع هم به گردن تهیه‌کننده، کارگردان یا طراح است. فکر می‌کنم جزء لاینفک نمایش‌هایی از این دست قطعا طراحی است نه دکور، از نور تا طراحی صدا، موسیقی، گریم، لباس و هر چیزی که در یک نمایش موجود است. زیرا مجموعه اینهاست که تماشاچی را راضی نگه می‌دارد.

درباره نمایش نفرین قحطی زده‌گان
۱۷ تیر ۱۳۹۸