تئاتر آموزشی با آموزش تئاتر زمین تا آسمان فرق میکند و اما این روزها ما در صحنه بیشتر با آموزش تئاتر همراه میشویم؛ و این مسأله چندان مبهم و پیچیده نیست زیرا که گروههای حرفهای و بازیگران و کارگردانان شناخته شده یک دوره آموزشی برگزار میکنند و از ایده تا اجرا یک گروه جوان را آموزش میدهند و ماحصلش را در شکل یک اجرا به صحنه میآورند.
در حالی که تئاتر آموزشی، هدفاش آموزش یک سری نکات سیاسی و اجتماعی و فرهنگی است که بیشتر گروههای مارکسیست برای بالا بردن درک و آگاهی همگانی در نظر میگرفتند که شاید مهمترین آنها برتولد برشت آلمانی و یا آگوستو بال برزیلی باشند. یکی در دوران پیش از جنگ جهانی دوم بهدنبال ارتقای درک سیاسی و اجتماعی تودهها در اروپا برآمده و دومی در برزیل و در کشورهای درحال پیشرفت پس از جنگ جهانی دوم بهدنبال بیان نظرات سیاسی و اجتماعی است.
به هر روی اگر امروز به تماشاخانه ناظرزاده کرمانی بروید و نمایش «موضوع چیه؟» به نویسندگی صحرا رمضانیان و کار مارین ون هولک را ببینید، متوجه این نکته بارز خواهید شد که کارگردان و همسرش، آروند دشت آرای، یک گروه جوان را آموزش دادهاند و حالا به ظاهر در یک وضعیت نمایشی و نه یک درام صرف بهدنبال انتخاب دو برگزیده از سوی تماشاگران هستند که آنها را وارد یک پروژه بازی در فیلم کنند و چیزهایی مانند این... تا اینجا نیت گروه اجرایی بسیار خوب است و پیش برنده مقاصد آموزشی این جوانان جویای نام است اما کامل کننده این راه نیست. اگر بخواهیم یک گام رو به جلو را مثال بزنیم نمایش «دوستان» نوشته کوبه آبه و کار نادر نادرپور است که همین یکی دو هفته پیش در تالار اهورا داشت اجرا میشد و در آن عدهای جوان به چالش کشیده شده بودند که آنها با درک اولیه و مسأله درست خوانی متن و درست حرکت کردن در صحنه بدون ترس و لرز خود را بیازمایند اما این هم همه این راه نیست و فقط یک پله بالاتر از نمایش موضوع چیه؟ هنرجویان را با درک درست حضور در صحنه آشنا کرده و چون ماحصل یک تئاتر کامل نیست بنابراین باید همچنان با این هنرجویان یا دانشجویان مسیر آزمودنی تئاتر را تا یک اجرای کامل که مبتنی بر رعایت دقیق میزانسن و ایجاد حس و یا فضاست، این راه را پیش برد و مثال بارز این روزهایش، همانا اجرای نمایش بانوی محبوب من کار گلاب آدینه که برداشتی از فیلم اقتباسی بانوی زیبای من (نوشته آلن جی لرنر بر اساس نمایشنامه پیگمالیون برنارد شاو ایرلندی) است. نمایش که نزدیک به یکسال و نیم تمرینهایش به درازا کشید و در آن هم هنرجویان حضور داشتند و هم افراد حرفهای و این همنشینی خود آغاز مقایسههای درستتر است که یک بازیگر حرفهای چگونه است؟ چقدر نظم دارد؟ چقدر تمرین و آمادگی دارد؟ چگونه در فهم و تحلیل یک متن میکوشد؟ با چه اتودهایی نقش را برای خود میکند؟ و با چه خلاقیتی نقش را آنگونه که باید بازی میکند؟ و سرانجام در یک گروه هماهنگیها و ترکیبهای بصری چگونه ایجاد میشود و حتی فراتر از یک اجرای معمول، گلاب آدینه مسیر دشوارتری را برای گروه در نظر گرفته بود که افزون بر این موارد، در آواز خوانی و حرکات موزون نیز خود را بهراستی بیازمایند و فراتر از اینها یک فضای عاشقانه و شور و هیجانی را با همین گروه ترکیبی حرفه ایها و آماتورها به بهترین نحو شکل دهد. این همان ایدهآل و مطلوبی است که هر هنرجویی را در بهترین شکل ممکن قرار میدهد. اما پس از این هم وجود دارد که این بازیگران به حال خود رها نشوند چون آسیب جدی را پس از این خواهند خورد اگر توسط دیگران جذب نشوند یا گروه مستقلی نداشته باشند که همچنان بخواهند ادامه دهند همین راه را تا اینکه کاملاً بتوانند در صحنه هویت راستین و مستقلی را در مقام یک بازیگر بیابند.
منتقد / رضا آشفته